وبلاگ شخصی محسن دوباشی



جهان سوم:
اصطلاحی است که در دهه‌های 1950 و 1960 رواج یافت و مقصود از آن مجموعة کشورهای تازه استقلال یافته قاره آسیا و آفریقا و همچنین کشورهایی که نه در زمره کشورهای توسعه‌یافته سرمایه‌داری به‌شمار می‌آید و نه از شمار توسعه یافته کمونیست می‌باشند. (چین، کره جنوبی و کامبوج). عنوان‌های همردیف این اصطلاح مانند توسعه‌نیافته، کمتر توسعه‌یافته یا در حال توسعه است. مفهوم جهان سوم بیشتر کشورهای آمریکایی لاتین، کشورهای آسیایی و آفریقایی را دربرمی‌گیرد.
در دهه‌های 1950 و 1960 یک جنبش ی و بین‌المللی در این کشورها برای کسب هویت خاص ی و اخلاقی در برابر دو بلوک شرق و غرب پدید آمد که رهبران آن از هند، مصر، اندونزی و یوگسلاوی بودند. کنفرانس باندونگ یا (بلگراد) از رهبران این کشورها بود که با نام غیرمتعهد در پی کسب هویت تازه بین‌المللی بودند، اما ضعف بنیه اقتصادی، بحران‌ها ی, آنها را به سوی یکی از دو بلوک شرق و غرب کشاند و اگرچه بسیاری از کشورهای غیرمتعهد همچنان به ت عدم تعهد ادامه می‌دهند، اما عملاً به یکی از دو بلوک گرایش دارند. در اواخر برخی نویسندگان غربی تقسیم‌بندی تازه‌ای کردند و کشورهای رو به توسعه و دارای منابع طبیعی مانند کشورهای نفت‌خیز خاورمیانه را جهان چهارم نامیدند.
چینی‌ها با پذیرش نظریه سه جهان به این اصطلاح بعد تازه‌ای دادند. به نظر آنها جهان انقلابی حقیقی و ضد امپریالیست جهان سوم است که در برابر دو اردوگاه امپریالیسم و سوسیال امپریالیسم (بلوک شرق) قرار می‌گیرند و مورد تهدید و استثمار آنهاست ولی شوروی‌ها و کمونیست‌ها هوادار دو اردوگاه یکی امپریالیسم و سرمایه‌داری و دیگری اردوگاه سوسیالیسم و ضد امپریالیسم باور دارند.
در سال 1952 آلفرد سووی (فرانسوی) اصطلاح جهان سوم را برای اولین‌بار در مقالة خود بکار برد و گفت این کشورها چیزی ندارند ولی حدود سه چهارم بشریت را تشکیل می‌دهند. بعدها (سازمان همکاری توسعه اقتصادی اروپا) اصطلاح کشورهای در حال توسعه را در سال 1957 بکار برد.

ویژگی‌ کشورهای جهان سوم:
 پایین بودن درآمد سرانه ملی، 2  ضعف آموزش، 3  کمبود تغذیه مناسب، 4  جمعیت زیاد و ازدیاد زاد و ولد. برای مثال: کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا

تئوری‌های توسعه:
 مدل نوسازی آمریکا، 2  مدل وابستگی، 3  نظام جهانی، 4  توسعه انسانی، 5  توسعه پایدار همه‌جانبه

آلفرد سووی شاخص‌های توسعه‌نیافتگی را اینگونه عنوان می‌کند:
 کمبود درآمد سرانه ملی، 2  ضعف آموزش، 3  کمبود تغذیه مناسب، 4  ازدیاد جمعیت، 5  کشاورزی بودن

بستر تاریخی مکتب نوسازی:
محصول تاریخی سه رویداد مهم در دوران پس از جنگ جهانی دوم می باشد:
 ظهور ایالت متحده به عنوان یک ابر قدرت در کنار تضعیف کشورهای غربی مثل انگلستان، فرانسه، آلمان که ایالت متحده به عنوان ابرقدرت مطرح شد. در کنار این قضایا طرح مارشال و ظهور آن طرح برای بازسازی اروپا بعد از جنگ از موارد دیگر در این زمینه به حساب می‌آید.
 گسترش جنبش جهانی کمونیست نفوذ شوروی پس از جنگ جهانی دوم نه تنها در اروپای شرقی بلکه در چین، کره و قاره آسیا در این باب قابل مطالعه است.
 تجزیه امپراتوری‌های استعماری در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین که باعث ظهور تعداد بی‌شماری از کشورهای جدید در جهان سوم شد. از طرفی به استقلال رسیدن بسیاری از کشورهای تحت استعمار که هر کدام دنبال الگویی برای توسعه اقتصادی از یکسو و توسعه ی و استقلال خود از سوی دیگر بودند. در چنین شرایطی آمریکا فرصت را غنیمت شمرد و با معرفی مکتب نوسازی دو هدف را در پیش داشت:
 مکتب نوسازی را معرفی کرد به طوری که همة کشورها دنباله‌رو این کشور و مدل آن باشند.
 کشورهای تازه به استقلال رسیده و استعمارزده غربی در روند یافتن الگوی توسعه به دامان بلوک کمونیستی نیافتند.

بنیادهای نظری:
در بنیادهای نظری مدل نوسازی نظریه تکامل‌گرایی و کارکردگرایی وجود دارد.
 تکامل‌گرایی Evolutionary Theory
 کارکردگرایی Functionalist Theory

تکامل‌گرایی:(
Evolutionary Theory)
محصول اندیشه اوایل قرن 19 و دوران پس از انقلاب صنعتی و انقلاب فرانسه می‌باشد. این نظریه نه‌تنها موجب فروریختن نظم اجتماعی کهنه گشته بلکه بنیادی را برای شکل‌گیری نظم جدید فراهم کرد.
انقلاب صنعتی و کاربرد علم و تکنولوژی و افزایش بهره‌وری، پیدایش نظام جدید تولید کارخانه‌ای را بوجود آورد و انقلاب فرانسه نظم ی برپایه برابری، آزادی لیبرالیسم و دموکراسی پارلمانی را به وجود آورد.

ویژگی‌های کلی نظریه تکامل‌گرایی:
تغییرات اجتماعی فرایند یکسویه است و جامعه انسانی به‌طور اجتناب‌ناپذیری در راستای یک جهت از مرحله بدوی به مرحله پیشرفته سیر می‌کند.


ویژگی‌های کلی نظریه کارکردگرایی:
 (Functionalist Theory)
تالگوت پارسونز که اصولاً یک زیست‌شناس بود با استفاده از آموزش‌های خود در این حوزه در شکل‌گیری نظریه کارکردگرایی نقش بسزایی داشت. 
از نظر پارسونز جامعة انسانی مشابه یک اندام زیست‌شناختی است و به همین دلیل می‌توان آن را مورد مطالعه قرار داد. استعاره ارگانیسم» کلیه مطلبی است که از آثار پارسونز بشمار می‌رود و وی معتقد است بدلیل اینکه بخش‌های مختلف اندام زیست‌شناختی را می‌توان با نهادهای مختلف یک جامعه مقایسه کرد، به همین دلیل نهاد‌های جامعه به بدن انسان شبیه است. نهایتاً آقای پارسونز به مفهوم
 تعادل خودمحورمی‌پردازد. به این معنی که اگر تغییر در یکی از اعضای بدن به وجود آید دیگر اجزا نیز به منظور حفظ تعادل و کاهش تنش هماهنگ با آن تغییر خواهند کرد. 
ضرورت کارکردی که آقای پارسونز به آن اشاره می‌کند به این قضیه اعتقاد دارد که هر جامعه برای زنده‌ماندن به چهار ویژگی نیاز دارد:
AGIL 
 تطابق با محیطAdaptation، 2  دستیابی به هدفGoal Attainment، 3  یکپارچگی و انسجامIntegration، 4) حفظ الگوهای ارزشیLatency

رویکرد اقتصادی مکتب نوسازی روستو»
رویکرد اقتصادی مکتب نوسازی که توسط آقای روستو مطرح شد، اینگونه است که ایشان در یکی از فصل‌های کتاب خود به نام خیز بسوی رشد خودنگهدارنده» اظهار می‌دارد که پنج مرحلة عمدة در جریان هر فرآیند رشد اقتصادی وجود دارد که از جامعة سنتی آغاز و به جامعة مصرف انبوه خاتمه می‌یابد.
در بین این دو قطب روستو اعتقاد دارد که مرحلة خیز یا (
Take of stage) وجود دارد و به احتمال زیاد روستو الگوی مراحل اقتصادی خود را به جریان حرکت و اوج‌گیری هواپیما تشبیه کرده است. به عقیدة روستو کشورهای جهان سوم در حرکت خود بسوی رشد و توسعه از الگویی شبیه به این پیروی می‌کنند. 
در مرحلة اول، کشورهای جهان سومی‌در مرحلة سنتی قرار دارند، جایی که تغییرات اجتماعی در آن بسیار کُند انجام می‌گیرد. پس از آن به تدریج با ظهور نیروهای جدید کار، گسترش بازار، توسعة صنایع جدید و. تغییرات شروع می‌شود. روستو این مرحله را شرایط مقدماتی برای خیز می‌نامند. بنابر نظر روستو در این مرحله همزمان با شروع رشد اقتصادی تغییراتی در میزان مرگ و میر و رشد جمعیت به وجود می‌آید.
 
بنابر نظر او برای آنکه کشورهای جهان سوم بتوانند از این مرحله مقدماتی فراتر روند به یک نیروی محرکه نیاز دارند. مانند اختراع ماشین بخار در انقلاب صنعتی، یا فضای مساعد برای تولید، صادرات و رونق اقتصادی. به نظر روستو کشوری که مرحلة مقدماتی را پشت سر گذاشت در پی دستیابی به یک رشد اقتصادی بود وماً باید از ساختار مذکور و ورود به مرحلة خیز گذر کند. به عبارت دیگر سرمایه‌ها و منابع تولید باید به گونه‌ای بسیج شوند تا نرخ سرمایه‌گذاری افزایش یابد و مراحل رشد به دست آید. در این صورت رشد اقتصادی صورت می‌گیرد.
 
روستو برپایة مدل پنج مرحله‌ای خود:
 جامعه‌ سنتی، 2  شرایط مقدماتی برای خیز، 3  خیز، 4  حرکت به سمت بلوغ، 5  مصرف انبوه
به یک راه‌حل ممکن و عملی برای ارتقای نوسازی در جهان سوم اعتقاد دارد.
 
اگر مشکلات کشورهای جهان سوم ریشه در فقدان سرمایه‌گذاری‌ها از سوی این کشورها دارد، پس راه‌حل آن تأمین کمک‌های خارجی در قالب سرمایه‌، تکنولوژی و دانش فنی می‌باشد.
 
ت‌گذاران آمریکا بدین ترتیب کمک‌های خارجی خود را به عنوان بهترین راه برای یاری‌رساندن به نوسازی کشورهای جهان سوم معرفی کردند و سالیانه‌ میلیاردها دلار به منظور تأسیس بخش‌های زیربنایی و تولیدی به کشورهای جهان سوم پرداخت می‌شود تا آنها را در رسیدن به مرحلة خیز یاری کند.

رویکرد سیـاسی مکتب نوسازی کلمن»
رویکرد ی تحت عنوان قواعد نوسازی ی» در چهارچوب فرایندهای زیر قابل بحث است:
 انفکاک ساختار ی، 2  لائیک‌شدن فرهنگ ی که موجب افزایش قابلیت نظام ی می‌شود. 
در مرحلة نخست کلمن تأکید می‌کند که مطالعة تاریخ تحول نظام‌های ی جدید به لحاظ تجربی نشان می‌دهد که گرایش غالب به سمت تفکیک و تمایز ساختار ی وجود دارد. کلمن به فرایند
 تخصصی شدننقش‌ها و قلمرو نهادها در نظام ی اعتقاد دارد. به عنوان مثال، تفکیک ی مانند جداسازی قواعد عام حقوقی از مذهب یا تفکیک میان مذهب و ایدئولوژی و رقابت ی در بین مردم می‌باشد.
در مرحلة بعد کلمن برابری» را بعنوان دومین ویژگی قواعد نوسازی ی عنوان کرد و معتقد بود که ت نوسازی عبارت است از: تلاش در جهت تحقق برابری.
سومین خصلت تلاش در جهت تحقق ساختاری و برابری به رشد قابلیت ی است. از نظر کلمن، قابلیت ی کارکردهای ی زیر را به دنبال دارد:
 میزان اشتراک ی، 2  میزان کارآمدی تصمیمات ی، 3  قدرت نفوذ نهادهای حکومت، 4  گستردگی منافع کانون‌های ی، 5  نهادینه‌شدن رویة ی، 6  قابلیت جذب و تحلیل تشکیلات جدید ی، 7  قابلیت حل و فصل مشکلات ی
کلمن هشدار می‌دهد فرایند افزایش تمایز ی و تقاضاهای برابری ممکن است باعث بروز تنش و تقسیم‌بندیها در درون نظام ی شود.
کلمن مشکلات توسعة نظام و بحران‌های کشور جهان سوم در مسیر تداوم نوسازی را این گونه مطرح می‌کند و معتقد است در ادبیات نوسازی ی شش بحران مد نظر است:
 بحران هویت ملی، 2  بحران مشروعیت ی، 3  بحران نفوذ، 4  بحران مشارکت، 5  بحران فقدان همبستگی، 6  بحران توزیع تولیدات اقتصادی
از نظر کلمن نوسازی یک نظام ی برای موفقیت‌آمیز بودن و مقابله با مشکلات آن برای توسعه می بایست در یک سیستم تکامل‌یافته حرکت کند.
 



رویکرد جامعه‌شناسی مکتب نوسازی لوی
 Levy»
لوی» نظریه‌پرداز جامعه‌شناسی مکتب نوسازی مفاهیم موجود در خصوص نوسازی را اصولاً به صورت سئوال مطرح می‌کند، اینکه چگونه می‌توان نوسازی را تعریف کرد؟ وی در پاسخ به این سئوال معتقد است؛ نوسازی را با میزان و درجه‌ای که ابزارها و منابع بی‌روح به کار می گیرند, می‌توان تعریف کرد. 
لوی بر پایه این فرض جوامع را به دو گونة نسبتاً نوسازی‌شده و نسبتاً نوسازی نشده تقسیم می‌کند. اما سئوال دوم لوی و پاسخی که به این سئوال می‌دهد یعنی چرا نوسازی به وجود می‌آید این گونه پاسخ می دهد، وی معتقد است عامل این
 رخداد تماس بین جوامع نسبتاً نوسازی شده و جوامع نسبتاً نوسازی نشدهاست. 
در پاسخ به این سئوال که چشم‌اندازهای نوسازی برای کشورهای در مسیر حرکت با یک سری اشکالات مواجه اند و یک سری مزایا دارند، معتقد است از یک طرف این مزیت برای آنان وجود دارد، به دلیل این که می‌دانند به کجا می‌خواهند برسند و تخصص‌های اولیه در زمینه برنامه‌ریزی، انباشت سرمایه، مهارت‌ها، الگوهای سازمانی را بدون پرداخت هزینه‌های نوآوری از دیگران اقتباس کنند و این کشورها می‌توانند از برخی مراحل غیرضروری فرایند نوسازی به سرعت جهش نمایند. لوی معتقد است کشورهایی که در این زمینه به موفقیت رسیده‌اند به کمک کشورهای دیگر می‌روند.

انتقاد به مکتب نوسازی
 توسعه تک‌ خطی، 2  غفلت از راههای جایگزین، 3  خوشبینانه بودن، 4  نادیده گرفتن ارزشها و سنت‌ها، غفلت از سلطه خارجی.

پس از انتقادهای فراوان به مکتب نوسازی مکتب وابستگی یا 
Dependency ظهور می‌کند. 

زمینه‌های تاریخی مکتب وابستگی»:
همانگونه که می‌توان مکتب نوسازی را مجموعة نظریات و دیدگاه‌هایی دانست که توسعه را از دیدگاه آمریکا و دیگر کشورهای غربی مورد بررسی قرار می‌دهند، دربارة مکتب وابستگی نیز می‌توان گفت این مکتب از دیدگاه جهان سوم به توسعه می‌نگرد.
مکتب وابستگی نمایانگر آواهایی است که از پیرامون به گوش می‌رسد و با واسطة فکری مکتب آمریکایی نوسازی به مخالفت می‌پردازد. این مکتب ابتدا در آمریکای لاتین در اوایل دهة 1960 به ظهور رسید.
 
بسیاری از رژیم‌های مردم‌گرا در آمریکای لاتین راهبرد توسعه 
ECLA اکلا  U.N Economic Commission for Latin America » را شکست خورده می دانستند و معتقد بودند این راهبرد که مبنی بر حمایت‌گرایی و توسعه صنایع جایگزین وارداتی در دهة 1950 می بود ,موفقیت آمیز نبوده در نتیجه عکس‌العمل کشورهای آمریکای لاتین نسبت به شکست برنامه‌ کمیسیون اقتصادی سازمان ملل» باعث به وجود آمدن مکتب جدیدی تحت عنوان مکتب وابستگی شد.
بسیاری از پژوهشگران آمریکای لاتین امیدهای زیادی برای رسیدن به رشد اقتصادی، رفاه، توسعه و دموکراسی در سر داشتند. اما توسعة اقتصادی کمرنگ و مختصر دهة 1950 به سرعت به یک رکود اقتصادی تبدیل شد.
 
در اوایل دهة 1960 مسایلی مانند
 بیکاری، تورم، کاهش نرخ برابری پول، افول رابطة مبادله و دیگر مشکلات اقتصادی کشورهای آمریکای لاتین، این کشورها را به ستوه آورد. بدنبال بالا گرفتن اعتراضات مردمی‌و رژیم‌های سرکوبگر نظامی‌در این کشورها این مکتب روی کار آمد. 
طبیعی است پژوهشگران آمریکای لاتین نسبت به برنامة اصلاحات 
ECLA و مکتب نوسازی آمریکا ناامید شدند و احساس سرخوردگی باعث به وجود آمدن مکتبی جدید با عنوان مکتب وابستگی» شد. 

مکتب وابستگی
بازتاب بحرانی بود که مارکسیسم ارتدوکس در آمریکای لاتین در اوایل دهة 1960 دچار آن شده بود. از نظر مارکسیسم ارتدوکس، کشورهای آمریکای لاتین برای برقراری انقلاب سوسیالیستی یا همان پرولتاریایی(طبقه کارگر و زحمتکش) باید پیشاپیش یک مرحله انقلاب صنعتی بورژوازی(اربابها) را پشت سرگذارند. این در حالی است که انقلاب سال 1949 چین و اواخر دهة 1950 انقلاب کوبا نشان داد که کشورهای جهان سوم می‌توانند از مرحلة انقلاب بورژوازی جهش نمایند. بدین صورت بسیاری از محققان و نظریه‌پردازان آمریکای لاتین که مجذوب الگوهای توسعة چین و کوبا شده بودند این سئوال را از خود پرسیدند که آیا کشورهای خودشان نیز می‌توانند به همین ترتیب گام در مرحلة انقلاب سوسیالیستی بگذارند.
پس از این مرحله ,مکتب وابستگی در آمریکای لاتین به سرعت انتشار یافت و
 آندره گوندر فرانک» پیام‌آور مکتب وابستگی برای دنیای انگلیسی‌زبان شد.
بدین صورت مکتب وابستگی با خروج از زمینه تاریخی دهة 1960 به عنوان پاسخی نسبت به ضعف برنامة اصلاحات 
ECLA و بحران مارکسیسم ارتدوکس و همچنین افول مکتب نوسازی در آمریکا پدیدار شد.

میراث فکری مکتب وابستگی:
ECLA در دهة 1950 با استقبال سرد دولت‌های آمریکای لاتین مواجه شد و همین مقاومت موجب گردید که ECLA نتواند برخی اقدامات انقلابی خود نظیر اصلاحات ارضی را مطرح، پیگیری و به اجرا درآورد. درواقع تحولات ساختاری هیچگاه در فهرست اولویتهای ECLA قرار نگرفت تا حدی که می‌توان بیان کرد که راهبرد پیشنهادی ECLA در حد زیادی خوشبینانه بود چرا که این الگو معتقد بود ویژگی‌های مختلف یک جامعه توسعه‌نیافته خودبخود در جریان صنعتی‌شدن از بین خواهد رفت. از دیدگاه این الگو صنعتی‌شدن یعنی نقطة پایانی همة مشکلات. 




نئومارکسیستها:
مسئله تئوریکی که مکتب وابستگی از آن مایه می‌گیرد نئومارکسیسم است. پیروزی انقلابهای چین و کوبا به گسترش شکل مارکسیسم در دانشگاه‌های آمریکای لاتین منجر گردید و یک نسل انقلابی به وجود آورد که اعضای آن خود را نئومارکسیسم خواندند.
به گفتة آقای فاستر کارتر
Faster Carter» نئومارکسیستها از چند نظر با مارکسیستهای ارتدوکس اختلاف دارند. 
 مارکسیستهای ارتدوکس از زاویة کشورهای مرکز به امپریالیسم نگاه می‌کنند و آن را به عنوان ظهور مرحلة سرمایه‌داری انحصاری در اروپای غربی در نظر می‌گرفتند، اما نئومارکسیستها از نظر پیرامون به امپریالیست نگریسته‌اند و بیشتر به پیامدهای ناگوار امپریالیسم برای توسعة جهان سوم توجه داشته‌اند. 
 مارکسیستهای ارتدوکس از یک راهبرد دومرحله‌ای برای انقلاب حمایت می‌کردند. بدین ترتیب که وقوع یک انقلاب بورژوازی را پیش از تحقق انقلاب سوسیالیستی ضروری می‌شمردند، در حالی که نئومارکسیستها معتقد بودند جهان سوم در وضع کنونی خود برای انقلاب سوسیالیستی آمادگی دارد. آنها انقلاب را برای امروز می‌‌خواستند.
 در مورد انقلاب سوسیالیستی مارکسیستهای ارتدوکس میل داشتند که این انقلاب به دست کارگران صنعتی در شهرها انجام پذیرد در حالی که نئومارکسیستها معتقد به انقلاب‌های سوسیالیستی از طریق دانشگاهیان بودند. نئومارکسیستها امید فراوانی به ظرفیت انقلابی دهقانان در روستاها داشته و نبرد چریکی را مناسبترین راهبرد برای پیروزی انقلاب به شمار می‌آورند. 

آندره گوندرفرانک
فرانک در کتاب خود با عنوان توسعه‌نیافتگی» پیش از ارائه مفهوم توسعه نیافتگی کار خود را با انتقاد از مکتب نوسازی آغاز کرد. به نظر او بیشتر مقولات نظری و تهای توسعة پیشنهاد شده از سوی مکتب نوسازی منحصراً از تجربة تاریخی کشورهای پیشرفتة سرمایه‌داری در اروپا و آمریکای شمالی اتخاذ شده است به همین دلیل مقوله‌های مذکور نمی‌توانند به شناخت ما از مسایل کشورهای جهان سوم کمک کنند.
 
نخستین ضعف مکتب نوسازی از نظر فرانک، ارائه تبیین درونگرا از جهان سوم است. مکتب نوسازی فرض را بر این می‌گذارد که اشکالات و نارسایی‌های مثل فرهنگ سنتی، تراکم جمعیت، سرمایه‌گذاری اندک، فقدان انگیزة پیشرفت در کشورهای جهان سوم وجود دارد که این دلایل موجب عقب‌افتادگی و رکود آنها می‌باشد.

ارائه تبیین درونگرا از توسعة جهان سوم(از نظر فرانک)
به عقیدة فرانک از آنجایی که تجربیات کشورهای جهان سوم با تجربیات کشورهای غربی متفاوت بوده است، این کشورها هیچگاه نمی‌توانند راه غرب را دنبال کنند. کشورهای غربی تجربة استعمار را پشت سر نگذاشته‌اند در حالی که اغلب کشورهای جهان سوم مستعمرات سابق کشورهای غربی به شمار می‌روند, اما نکتة جالب اینکه با وجود اینکه بسیاری کشورهای جهان سوم برای مدت بیش از یک قرن تحت استعمار بوده‌اند، مکتب نوسازی به ندرت به بحث دربارة جزئیات استعمار می‌پردازد.

ارائه تبیین برونگرا از توسعة جهان سوم(از نظر فرانک)
فرانک با ارایه تبیین برونگرا به مقابله با تبیین درونگرای مکتب نوسازی می‌پردازد. به نظر فرانک عقب‌ماندگی کشورهای جهان سوم را نمی‌توان با شیوه‌های زندگی فئودالی یا سنت گرائی آنها توضیح داد. این اشتباه است که کشورهای جهان سومی را بدوی, فئودالی یا سنتی قلوداد کنیم,چرا که بسیاری از این کشورها مانند هند و چین پیش از مواجهه با استعمار در قرن هیجدهم کشورهایی کاملاً پیشرفته بوده‌اند، در عوض تجربة تاریخی استعمار و سلطة خارجی مسیر توسعة بسیاری از این کشورهای پیشرفته در جهان سوم را مع کرد. برای اثبات تجربة فوق فرانک در تلاش است تا با ثبت تجربة تاریخی انحطاط کشورهای جهان سوم مفهوم توسعة توسعه‌نیافتگی را ارایه دهد.
 
این مطلب دربرگیرندة این مفهوم است که توسعه‌نیافتگی به جای اینکه وضعیتی طبیعی باشد، حاکی از یکموقعیت مصنوعی
 است که تاریخ طولانی سلطه استعمار در کشورهای جهان سوم آن را ایجاد کرده است. براساس نظرات فرانک می‌توان چنین نتیجه گرفت که ارتباط مرکز و پیرامون موجب توسعه‌نیافتگی پیرامون می‌شود. 
ایشان در سالهای 1980 کمی متفاوت به مسئله توسعه یافتگی می پردازد و معتقد است مسئلة اساسی توسعه نیست. امروزه نه‌ توسعه بلکه
 مدیریت بحران است که مسئله مهم کشورهای شمال و جنوب می‌باشد. کشورهای مرکز این امکان را دارند که بحران خود را به کشورهای پیرامون منتقل کنند. 
از موضوعات مورد توجه فرانک بی‌اعتقادی به سوسیالیسم» است. فرانک معتقد بود سوسیالیسم راه‌حل خروج از توسعه‌نیافتگی نیست. کشورهای سوسیالیستی نتوانستند برای خود یا برای جهان سوم تقسیم کار و بازار نیرومندی به وجود بیاورند.
 

انتقادات وارد بر نظریة فرانک
 
 نظریه وابستگی هرگز روشن نکرد که چگونه می‌توان وابستگی را ریشه‌کن کرد.
 نظریه وابستگی با توجه به گرایشهای ضد ارتودکسی (تعصب‌گرا) بازهم بر آن است که توسعه باید در چهارچوب دولتهای ملی به دست آید و حتی توسعه‌نیافتگی هم در این چهارچوب حل شود.
 نظریه وابستگی بر این باور است که رشد اقتصادی از طریق انباشت سرمایه به معنی توسعه است و درنتیجه هیچ ت و مدل دیگر را برای توسعه عرضه نکرده است.
 مطالعات توسعه خود جزیی از مشکل توسعه بشمار می‌آید. اینگونه مطالعات عامل ی را نادیده می‌گیرد، در صورتی که یکی از عوامل و مشکلات واقعی توسعه ی است. از آنجا که دگرگونی ی از طریق رفرم اگر غیرممکن نباشد بسیار دشوار است. پس طبیعی است که پاسخ دگرگونی در انقلاب ی نهفته است. 

نظریات دوس سانتوس
همانگونه که نظریه امپریالیست بر توسعه‌طلبی و سلطه امپریالیستی تأکید می‌ورزد، مفهوم وابستگی نیز مشکلات اساسی رودرروی کشورهای توسعه‌نیافته را مورد توجه قرار می‌دهد. دوس سانتوس در بیان تعریف سنتی وابستگی می‌گوید: رابطه میان دو یا چند کشور هنگامی‌به وابستگی تبدیل می‌شود که برخی از کشورها (کشورهای مرکز یا مسلط یا شمال) بتوانند به صورت
 خودجوش توسعه یابند در حالی که (کشورهای پیرامون یا توسعه نیافته و جنوب) این کار را به عنوان بازتابی از آن توسعه به انجام می‌رسانند.
وی معتقد است روابط میان کشورهای مسلط و وابسته حالتی نابرابر دارد. به دلیل اینکه کشورهای گروه اول به هزینة کشورهای گروه دوم انجام می‌پذیرد. دوس سانتوس علاوه بر ارایه تعریف از وابستگی سه شکل وابستگی را نیز به لحاظ تاریخی از یکدیگر جدا می‌سازد:
 وابستگی استعماری، 2  وابستگی مالی، 3  وابستگی صنعتی یا تکنولوژیکی
در وابستگی استعماری سرمایة تجاری و مالی کشور مسلط در پیوند با دولت استعماری ادارة انحصاری زمین، معادن و منابع انسانی به صورت رعیت یا برده و صادرات طلا و نقره در کشورهای مستعمره می‌باشد. با وجود این تا پایان قرن نوزده شکل جدید وابستگی یعنی وابستگی مالی به ظهور رسید، اقتصاد کشورهای وابسته هنوز تحت کنترل سرمایه‌های بزرگ مراکز اروپایی قرار داشت، با این وجود فعالیت آنان حول محور صادرات، مواد خام و محصولات کشاورزی برای مصرف در کشورهای اروپایی دور می‌زد.
 
ساختار تولید در این مرحله برخلاف دوران گذشته متضمن بخش صادراتی با تخصصگرایی شدید و شکل تک‌محصولی در مناطق مختلف بود.
 
وابستگی تکنولوژیک صنعتی در عین حال طراحی و تدوین سومین شکل وابستگی، یعنی وابستگی تکنولوژیکی و صنعتی را می‌توان مهمترین بخش آثار دوس سانتوس به شمار آورد. این شکل پس از جنگ جهانی دوم و با شروع توسعة انقلاب صنعتی در بسیاری از کشورها آغاز شد. به نظر دوس سانتوس محدودیت‌های ساختاری عمده‌ای بر سر راه توسعة صنعتی در کشورهای توسعه‌نیافته وجود دارد.
 توسعة صنعتی به وجود یک بخش صادرات مهم وابسته است و تنها بخش صادرات است که می‌تواند ارز خارجی لازم را برای خرید ماشین‌آلات پیشرفته در بخش صنعت فراهم آورد. کشورهای توسعه‌نیافته برای حفظ صادرات سنتی بناچار باید رابطة دیرینة میان تولید اقتصادی و قدرت ی رو به زوال سنتی را حفظ کنند. علاوه بر آن از آنجا که بخش صادرات بخصوص شبکة بازاریابی بین‌المللی تحت نظارت سرمایة خارجی قرار دارد، وابستگی ی منافع خارجی را نیز به همراه می‌آورد. 
 توسعة صنعتی تحت تأثیر نوسانات تراز پرداختها قرار دارند و معمولاً شرایط وابستگی ایجاد می‌کند که یک کسری دایمی‌در این زمینه وجود داشته باشد. دوس سانتوس به این نتیجه می‌رسد که عقب‌ماندگی اقتصادی کشورهای توسعه‌نیافته بواسطة عدم جذب آنها در نظام سرمایه‌داری نمی‌باشد. آن دسته از مطالعاتی که چنین ادعاهایی دارند چیزی نیستند جز ایدئولوژیهایی که نقاب علم به چهره زده‌اند. در عوض این سلطة انحصاری سرمایه‌های خارجی و تکولوژی خارجی در سطوح ملی و بین‌المللی است که کشورهای توسعه‌نیافته را از رسیدن به یک موقعیت ممتاز باز داشته و موجب عقب‌ماندگی و به حاشیه‌بردن اجتماعات در درون مرزهای آنها می‌باشد.


زمینه‌های تاریخی مکتب نظام جهانی:
هنگامی‌که ایالات متحده آمریکا پس از جنگ جهانی دوم، در موضع یک ابرقدرت قرار گرفت نظریه‌پردازان علوم اجتماعی در راستای مطالعة مسایل توسعه در جهان سوم برآمدند که این امر منجر به پیدایش مکتب نوسازی شد. این مکتب در تمامی‌دهة 1950 در حوزة مطالعات توسعه غلبه داشت.
 
با شکست برنامة نوسازی و وابستگی در آمریکای لاتین و با توجه به اینکه حتی مکتب وابستگی موفق به محو مکتب نوسازی نشد و همچنین مکتب نوسازی نیز متقابلاً نتوانست دیدگاههای رقیب خود را به عنوان نظریات نامشروع از صحنه خارج کند، نتیجه این شد که با عدم اقبال کشورهای جهان سوم از این دو مکتب بحث نبرد ایدئولوژیک بین دو مکتب نوسازی و وابستگی تاحدودی فرو نشست و در پی آن گروهی از محققین تحت سرپرستی امانوئول والرشتاین» دریافتند که در چهارچوب دو دیدگاه قبلی نمی‌توان به تبیین بسیاری از فعالیتهای جدید در اقتصاد جهانی سرمایه‌داری و مسایل جهانی پرداخت.
 
(مهم) اول) اینکه شرق آسیا مانند ژاپن، کره جنوبی، هنگ‌کنگ، سنگاپور هنوز آهنگ رشد خود را بطور قابل ملاحظه‌ای حفظ کرده و با توجه به عناد این دولتها با ت‌های اقتصادی آمریکا، روز به روز تصور این معجزة اقتصادی به عنوان امپریالیسم تولید کارخانه‌ای، توسعة وابسته یا وابستگی پویا مشکل‌تر می‌شود.
 
دوماً) بحرانی نیز در بین دولتهای سوسیالیستی پدید آمده بود. اختلاف میان چین و شوروی، شکست انقلاب فرهنگی در چین، رکود اقتصادی میان دولتهای سوسیالیستی و مهمتر از آن استقبال دولتهای مذکور از ورود سرمایه‌های خارجی نشانه‌های شکست ی مارکسیست انقلابی را نمودار ساخته بود.
سوماً) وجود بحران در نظام سرمایه‌داری آمریکا مانند جنگ ویتنام، افتضاح واترگیت، بحران نفتی 1975، وجود تورم و رکود به همراه کسری پیش‌بینی نشدة بودجه و افزایش شکاف تجاری همگی نشانه‌های پایان ت آمریکا به اقتصاد جهانی و سیستم سرمایه‌داری را بوجود آورد.
با عنایت به مسایل ذکر شده، والرشتاین و پیروان وی به منظور بازنگری و تبیین مسایل که در آن زمان از درون تحولات اقتصادی جهانی برخواسته بود، دیدگاه جدیدی موسوم به
 نظام جهانی» را تشکیل دادند. خواستگاه اولیه این مکتب مرکز مطالعات نظامهای اقتصادی و تاریخی فرناند برودل» در دانشگاه دولتی نیویورک در بینگامتون بود که نقطه‌نظراتشان از طریق نشریة Review منتشر می‌شد.
بیشتر مسایلی که به آنها اولویت خاص داده می‌شد عبارت بودند از:
1 - تحلیل نظامهای اقتصادی در دوره‌های بلندمدت تاریخی
 گستره‌های وسیع جغرافیایی
 ماهیت ناپایدار نظریات
از نظر امانوئل والرشتاین نظام جهانی یک نظریه نیست، بلکه عصیانی است علیه شیوه‌هایی که از همان اواسط قرن نوزدهم بر همه تحمیل شده است. والرشتاین در مراحل اولیه تدوین نظام جهانی بشدت تحت تأثیر ادبیات نئومارکسیستی در زمینة توسعه قرار داشت. وی در موارد زیادی از مفاهیم مکتب وابستگی همچون نظریة مبادلة نابرابر، روابط استثماری مرکز و پیرامون و بازار جهانی و بسیاری از اصول و عقاید مکتب وابستگی نامبرد.
 
اصولاً دیدگاه نظام جهانی از دو منبع عمدة فکری یعنی ادبیات نئومارکسیستی در زمینة توسعه و مکتب فرانسوی سال‌گشت» (مکتبی است که بر تخصصی شدن علوم اجتماعی ایراد می‌گیرد) ریشه گرفته است.
 
به نظر می‌رسد وی طی مراحل بعدی کار خود یعنی در جریان توسعه و تدوین دیدگاه کامل نظام جهانی پا را از دایرة مکتب نئومارکسیستی وابستگی فراتر گذاشته است. مکتب سال گشت» مکتبی است که به عنوان واکنش اعتراض‌آمیز در مقابل تخصصی‌شدن بیش از حد رشته‌های علوم اجتماعی در حوزه‌های رسمی‌دانشگاهی بوجود آمد. این مکتب از طری

(چرایی، اهمیت، و ضرورت صدور انقلاب)

مبانی نظری صدور انقلاب از منظر امام خمینی(س)

چکیده:
ماهیت اعتقادی و مردمی انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، از سویی باعث شد تا دشمنی قدرت‌های حاکم جهانی برانگیخته شود و از سوی دیگر، ایران اسلامی را به کانون الهام‌بخش و بیداری ملت‌ها به ویژه مسلمان‌ها تبدیل کرد. بر این اساس رهبری انقلاب اسلامی؛ از آغازین روزهای پیروزی انقلاب برای انتقال آموزه‌ها و تجربیات خویش به دیگر جوامع احساس وظیفه کرد و با طرح اندیشه صدور انقلاب در صدد پاسخگویی به این نیاز دوسویه انقلاب و طرفداران فراملی آن برآمده است. واقعیت این است که اندیشه صدور انقلاب» که می‌بایست به یک ت ضابطه‌مند تبدیل شود با نگرش‌های گوناگونی مواجه بود، ولی امام خمینی به عنوان واضع مکتب انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در مواضع خویش ضمن اعلام قطعی صدور انقلاب، ابعاد آن را نیز ترسیم کرد. در این مقاله با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی به تبیین چرایی، اهمیت و ضرورت صدور انقلاب از منظر امام خمینی پرداخته خواهد شد.

در اندیشه‌ی امام خمینی ضمن اینکه صدور انقلاب به دلیل ماهیت و ویژگی‌های ایدئولوژیک انقلاب اسلامی به عنوان وظیفه و تکلیف مطرح بوده و بر مبانی اعتقادی مبتنی است، از لحاظ واقعیت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نیز اجتناب‌ناپذیر است. از طرف دیگر، از دیدگاه امام خمینی در صدور انقلاب می‌بایست ملت‌ها را هدف دانست و به ابعاد جامع صدور انقلاب توجه کرد تا اهداف و منافع جمهوری اسلامی ایران در محیط فراملی برآورده شود.

کلیدواژه‌ها: امام خمینی، انقلاب اسلام، صدور انقلاب، همگرایی، فراملی، تکلیف‌گرایی، رسالت جهانی

مقدمه
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ضمن ساقط کردن حکومت استبدادی شاهنشاهی،‌اساس ظلم و استکبار و منافع قدرت‌های سلطه‌گر به ویژه آمریکا را مورد تهدید قرار داد. ماهیت اسلامی و مردمی و تکیه بر عوامل اعتقادی و آموزه‌های دینی به عنوان مهمترین عوامل پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن بر هم زدن نفوذ و اقتدار فزاینده نظام سلطه در ایران و برپایی نظام مستقل از ابرقدرت‌ها، در این کشور شرایطی را رقم زد که ایران اسلامی به عنوان کانون الهام‌بخش و بیداری ملت‌ها ـ به ویژه مسلمانان ـ ‌تبدیل شود. جمهوری اسلامی به عنوان نظام برخاسته از انقلاب اسلامی ایران در سطح ملی، کاملا متفاوت با دیگر نظامهای موجود، جایگاه ویژه‌ای در سطح بین‌المللی پیدا کرد.

این انقلاب در سطح فراملی ضمن شکست نظامهای موجود، جایگاه ویژه‌ای در سطح بین‌المللی ملت‌های مسلمان را فراهم آورد و وظایف ویژه‌ای برای رهبران انقلاب و نظام برآمده از آن در زمینه حمایت از ملت‌ها، مسلمان‌ها، به ویژه نهضتهای آزادی‌بخش مشخص کرد. رویکرد ایدئولوژیک انقلاب اسلامی و فرهنگ دینی و ارزش‌های سنتی و بومی از یکسو برای جهان غرب و به ویژه آمریکا غیرمنتظره بود و از سوی دیگر باعث استقبال و تأثیرپذیری ملت‌های مسلمان از آرمانها، اهداف، ت‌ها وروشهای مربوط به این پدیده مهم گردید و توقعات و انتظارات ویژه‌ای را در آنان برای الگودهی و انتقال تجربیات انقلابی از ناحیه متولیان انقلاب اسلامی به وجود آورد. بر این اساس رهبران انقلاب اسلامی علاوه بر احساس تکلیف دینی در زمینه نشر و گسترش آموزه‌های انقلاب اسلامی، می‌بایست اندوخته‌ها و تجربیات خود را با در نظرگرفتن وظیفه دینی و شرایط محیطی به آنان منتقل کنند. براساس واقعیتهای پیش شمرده و با لحاظ ویژگی‌ها و اهداف انقلاب اسلامی منبعث از ماهیت اسلامی و جهانی بودن ایدئولوژی اسلامی که دینی و اسلامی است و با توجه به مردمی و فراگیر بودن،‌ استقلال و عدم اتکا به شرق و غرب، ظلم‌ستیزی و حمایت از مظلوم، نفی سلطه‌پذیری و سلطه‌گری و با توجه به ضرورت وحدت جهان اسلام، تعارض با نظام ناعادلانه حاکم بر جهان و.، رهبر انقلاب ضروری دیدند که رویکردهای منطبق با اهداف این انقلاب اتخاذ کنند. در این راستا و برای پاسخگویی به انتظارات بر حق شیفتگان انقلاب اسلامی و از طرفی تعیین تکلیف نسبت به مخالفان این پدیده‌ی مهم، امام خمینی اندیشه صدور انقلاب را مطرح کردند.

 در اینجا ذکر چند نکته در مورد صدور انقلاب لازم به نظر می‌رسد:
 1ـ با توجه به اینکه از آغازین روزهای پیروزی انقلاب یکی از نکاتی که امام بر آن تأکید جدی داشتند مسأله صدور انقلاب بود و از طرفی با طرح اندیشه صدور انقلاب از سوی ایشان و تأکید بر اجرای این ت، برخی مخالفت‌های تصریحی و تلویحی از ناحیه بعضی از جریانات ی مطرح شد، اما ایشان با موضع‌گیری قاطعانه‌ای فرمودند: ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم» (امام خمینی 1385 ج 12: 148). همچنین حضرت امام خمینی با نفی تفکر مخالفان صدر انقلاب اعلام کردند: ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم و تفکر اینکه ما انقلابمان را صادر نمی‌کنیم کنار بگذاریم» (امام خمینی 1385 ج 12: 202) لذا امام با اتخاذ این مواضع روشن، پایبندی خود را به اصل صدور انقلاب به صورت قطعی اعلام داشت.

با قطعی شدن اندیشه صدور انقلاب، برگزیدن ت و برنامه‌های مناسب برای اجرای این اندیشه از ضرورتهای انکارناپذیر بود و به مبانی نظری قابل اتکا نیاز داشت که متولیان صدور انقلاب بتوانند با وحدت رویه در مواضع خود از آن بهره‌گیری کنند تا ضمن انجام وظیفه نسبت به شیفتگان انقلاب اسلامی در سراسر جهان به ویژه مسلمانان از اهداف انقلاب اسلامی و اهداف و منافع جمهوری اسلامی ایران در محیط فراملی حفظ و حراست به عمل آورند. مواضع امام نه تنها همواره نقش تعیین‌کننده و محوری درمراحل مختلف انقلاب اسلامی برای ملت مسلمان ایران و مسئولان جمهوری اسلامی ایران و همچنین امت اسلامی در ورای مرزهای جمهوری اسلامی ایران داشته است بلکه در مسأله صدور انقلاب هم مواضع ایشان دربردارنده مبانی شرعی، اهداف، راه‌ها و ابزار کارآمدی است که در صورت تنظیم و تبیین آنها زمینه‌ی مناسبی برای انجام وظیفه دینی و انقلابی و بازشناسی فرصتهای ویژه برای گسترش و عمق‌بخشی حوزه‌های علاقمند به انقلاب اسلامی فراهم می‌شود.

بر این اساس ترسیم و تبیین مبانی نظری صدور انقلاب از منظر امام خمینی می‌تواند در زمینه‌ی تگذاری، برنامه‌ریزی و تعالی در محیط فراملی مورد توجه متولیان امر قرار گرفته و معیار سنجش مناسبی در این راستا به شمار آید. واقعیت این است که پیام گسترده انقلاب اسلامی به سرعت از مرزها گذشت و با پیگیری اندیشه صدور انقلاب توسط دولتمردان جمهوری اسلامی ایران ـ علی‌رغم میل مخالفان و تلاش آنها برای جلوگیری از نفوذ اندیشه انقلاب اسلامی و مواضع آن ـ‌تأثیر عمیق و گسترده‌ای بر ملت‌ها و به ویژه مسلمان‌ها بر جای گذاشت. البته این تأثیرپذیری در جوامع خاص چون لبنان و فلسطین از عمق بیشتری برخوردار بود و تغییر باورها و ایجاد خودباوری و همگرایی با ملت ایران را در آن جوامع به همراه داشت. این تحولات را می‌توان به عنوان یکی از محوری‌ترین موضوعات مرتبط با نظریه صدور انقلاب مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد. تأثیرپذیری ملت‌ها،‌ مسلمان‌ها و جنبش‌های اسلامی از انقلاب ایران تا آن حد است که صاحبنظران منطقه‌ای و بین‌المللی به این واقعیت اقرار کرده‌اند. برای مثال جان.ال. اسپوزیتو، پژوهشگر امور خاورمیانه معتقد است: یک انقلاب اسلامی جهانی به وقوع پیوسته که بر ت‌های گروه‌های اسلام‌گرا تأثیرگذارده است» (اسپوزیتو 1372: 25) اما چون در زمینه‌ی چگونگی صدور انقلاب دیدگاه‌های مختلفی وجوددارد لازم است چارچوب مناسب و مبانی و اصول اندیشه صدور انقلاب تبیین شود تا اهداف اساسی و فرامرزی انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن براساس چارچوب و مبانی مذکور دنبال شود.

بر اساس این ضرروت، در نوشتار حاضر در پی آنیم که با استفاده از روش‌های علمی، چارچوب صدور انقلاب را مبتنی بر مبانی و اصول مورد توجه امام خمینی تبیین و ارائه کنیم. 

 2ـ جمهوری اسلامی ایران به دلیل برخورداری از ساختار ایدئولوژیک و اصول حاکم بر قانون اساسی و همچنین پایبندی مسئولان کشور به مواضع اصولی امام خمینی براساس ضرورت می‌بایست چارچوب مناسب و مطلوبی را برای انجام تعهد خود در راستای اهداف برون‌مرزی انقلاب اسلامی تعیین و ترسیم کند، تا همه مسئولان رسمی وغیررسمی براساس آن بتوانند با جهت‌گیری واحد با بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی تعاملکرده و به توقعات بر حق ملت‌ها ـ به ویژه جریانات اسلامی ـ پاسخ مناسب دهند. از طرفی، تبیین چارچوب فوق می‌تواند بین متولیان صدور انقلاب همگرایی ایجادکند تا در عرصه‌های نظری و در صحنه‌های عمل،‌ فرصت‌های مناسبی را برای جمهوری اسلامی ایران فراهم کنند و آسیب‌ها و تهدیدات ناشی از اختلاف سلیقه و تعارض عملی در این زمینه را از نظام جمهوری اسلامی ایران دور سازند.

علاوه بر تعهد نسبت به مستضعفان و مسلمان‌های مخاطب صدور انقلاب و نیاز به تقویت فرصت‌های فرامرزی که در تبیین چارچوب صدور انقلاب مورد توجه است، دوری گزیدن از تبعات ناشی از تأثیرات غیرارادی نیز تبیین چارچوب مبتنی بر نظریات امام خمینی را ضرورت می‌بخشد. در نتیجه، اهمیت این تحقیق از آن جهت است که صدور انقلاب مبتنی بر دیدگاه امام خمینی به مسئولان کمک می‌کند تا:

1) همگرایی در مواضع گفتاری و عملی زمینه مناسب ارتباط با ملت‌ها، نهضت‌ها و شیفتگان انقلاب اسلامی را فراهم کنند.

2) توقعات و انتظارات شیفتگان انقلاب اسلامی را با واقعیت‌های صدور انقلاب تطبیق کرده و شبهات و ابهامات در این زمینه را با دیدگاه اصولی پاسخ دهند. اما ضرورت» این تحقیق از این جهت است که گاهی اصل صدور انقلاب توسط جریانات و اشخاصی مورد خدشه قرار گرفته و از طرفی دیدگاه‌های افراطی نیز در این زمینه وجود دارد، لذا تبیین چارچوب صدور انقلاب می‌تواند از زیان‌های احتمالی در این زمینه جلوگیری کند.

3) برخی موضوعات به عنوان ملاحظات اساسی مورد توجه است:
 الف) به دلایل ایدئولوژیک و براساس ماهیت انقلاب اسلامی تلاش برای گسترش آموزه‌های اسلامی چون بیداری اسلامی، ضدیت با استکبار، خیزش مستضعفین، آزادی قدس و. به عنوان محور اصلی ت خارجی جمهوری اسلامی ایران تلقی می‌گردد.
ب) دشمنی حکومتهای استکباری چون آمریکا، اسرائیل و. با نظام جمهوری اسلامی ایران قطعی می‌باشد.
ج) استقبال ملت‌ها ـ به ویژه مسلمان‌ها ـ‌ برای الگو قرار دادن آموزه‌های انقلاب اسلامی چشمگیر است.

4) در این راستا مفاهیم و متغیرهایی وجود دارد که تعریف نظری هر کدام از آنها به قرار زیر است:
الف) انقلاب اسلامی عبارت است از: دگرگونی‌ بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام ی آن، منطبق بر جهان‌بینی و موازین و ارزش‌های اسلامی و نظام امامت براساس آگاهیو ایمان مردم و حرکت پیشگام مشتاقان و صالحان و قیام قهرآمیز توده‌های مردم (عمید زنجانی 1367: 79) 

ب) صدور انقلاب یک برنامه و اقدام یا تی است که از طرف دست‌اندرکاران انقلاب در جهت تأثیرگذاری بر جوامع دیگر اتخاذ می‌گردد» (محمدی، درحال انتشار: 611) تلاش و کوشش هدفمند برای تبیین و معرفی آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی به جوامع و انتقال تجربیات موفق به آنها (که در فهرست دستاوردهای انقلاب اسلامی جای می‌گیرد) وماً باید دربرگیرنده اهداف‌، ت‌ها،‌ استراتژی و حتی شیوه‌های اجرایی باشد.

دیدگاه‌های گوناگون در زمینه صدور انقلاب
وقوع انقلاب اسلامی در ایران به عنوان کشوری بزرگ و دارای موقعیت مهم ژئوپلتیک، و یکی از بزرگترین دارندگان منابع عظیم انرژی (گاز و نفت)،‌ مرز طولانی مشترک با ابرقدرت شرق در دوران جنگ سرد به عنوان یکی از پایه‌های نظام دو قطبی و همچنین با توجه به جایگاه ایران در کشورهای اسلامی و موقعیت بی‌نظیر استراتژیکی که محل تلاقی منابع حیاتی و امنیتی غرب با شرق به حساب می‌آمد، دغدغه‌ها و نگرانی‌های عمیقی را در نظام بین‌الملل ایجاد کرد. واقعیت این است که انقلاب اسلامی، غرب و قدرت‌های بزرگ را عملاً از امتیاز حضور و دخالت مستقیم در امور ایران محروم کرد و به دلیل تأثیر این انقلاب در سطح منطقه و جهان آنان را به حیرت و هراس واداشت. رویکرد ایدئولوژیک انقلاب اسلامی و فرهنگ دینی و ارزش‌های سنتی و بومی برای جهان غرب، به ویژه آمریکا کاملاً غیرمنتظره بود، زیرا آنها ایدئولوژی‌های گوناگونی چون سوسیالیسم، ناسیونالیسم و را در روابط بین‌الملل تجربه کرده‌ بودند، لکن رویکرد دینی و به ویژه اصولگرایی اسلامی و مضامین بلندی چون فتوا، جهاد و امامت و. را برای خود غیرقابل هضم می‌دانستند. انقلاب اسلامی از ویژگی‌های منحصر به فرد ویژه‌ای برخوردار است که آن را از دیگر انقلاب‌های جهانی متمایز می‌کند. چنانچه بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی در این زمینه فرموده‌اند: شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه‌ی انقلابو قیام.» (امام خمینی 1385 ج 21: 402) 

انقلاب اسلامی در ایران با بهره‌مندی از خمیرمایه دینی ـ مذهبی و برخورداری از ماهیت فرهنگی و نگاه جامع الابعاد اصلاحی آغاز گردید وتا مرحله پیروزی و پس از آن همواره این ویژگی را داشت. انقلاب اسلامی در ایران با تکیه بر معنویت و درنظر گرفتن ارزش‌های انسانی و اسلامی از ویژگی‌های بسیار مهمی برخوردار است که می‌تواند برای ملت‌های دیگر که طالب ارزش‌های انسانی‌اند، به عنوان الگویی قلمداد شود. ویژگی‌هایی همچون: دینی و اسلامی، مردمی و فراگیر، استقلال‌طلبی،‌ سازش‌ناپذیری نسبت به اصول فرهنگی و معنوی، برخورداری از رهبری جامع‌الابعاد، ظلم‌ستیزی، عدالت‌خواهی و از جمله آنها است. مجموعه ویژگی‌های فوق توانسته است آموزه و استراتژی جدید و کارآمدی را فراروی حرکت‌های انقلابی قرار دهد. لذا ملت‌ها و نهضت‌هایی که برای رهایی از استبدادو استعمار به دنبال الگوی قابل تأسی بودند، انتظار داشتند که از تجربیات انقلاب اسلامی بهره‌مند شوند و انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن نیز با تبیین و تشریح این ویژگی‌ها قادر بود تا ضمن انجام وظیفه اسلامی ـ انسانی منبعث از اعتقادات و ارزش‌های دینی، اندوخته‌ها و تجربیات خود را در قالب صدور انقلاب به آنان منتقل کند. البته اندیشه صدور انقلاب بر اهداف انقلاب اسلامی نیز مبتنی است که بر این اساس، آنچه تاکنون از دیدگاه اندیشمندان و صاحبنظران، به ویژه پدیدآورندگان انقلاب اسلامی،به آن اشاره شده است انقلاب اسلامی علاوه بر رفع و دفع استبداد واستعمار، اهداف دیگری نیز داشته است که برای رعایت اختصار صرفاً به برخی از عناوین عمده‌ی اهداف مهم انقلاب که بعد فراملی دارد، اشاره می‌شود:

1)نفی استعمار و سلطه خارجی؛
2) حمایت از مسلمانان، مظلومان و مستضعفان جهان؛
3) گسترش اعتقادات، اندیشه‌ها و فرهنگ اسلامی و تقویت مسلمانان در سراسر عالم؛
4) تلاش برای تقویت پایه‌های وحدت و انسجام امت اسلامی در سطح جهان؛
5) تلاش برای بیداری و اتحاد مستضعفان در سراسر جهان؛
6) هشدار، تذکر و تنبیه مان به حقوق انسان‌ها در صحنه بین‌المللی؛
7) تلاش برای تغییر نظام غیرعادلانه حاکم بر جهان و دگرگونی در ساختارهای بین‌المللی برآمده از نظام غیرعادلانه و. (مؤسسه فرهنگی قدر ولایت 1382: 13 ـ 12)

در مورد مسأله صدور انقلاب که توجه ناظرین حوادث مربوط به انقلاب اسلامی را به خود جلب کرده بود،‌ نظریات مختلفی، در داخل و خارج از ایران، وجود داشت و سؤالاتی درباره‌ی اهداف، برنامه‌ها، شیوه‌ها و ابزار صدور انقلاب مطرح می‌گردید. گروهی مخالفت همه‌جانبه‌ی خود را با مسأله صدور انقلاب اعلان کردند. جمعی بر صدور انقلاب با شرایط و ویژگی‌های خاص تأکید کردند. عده‌ای نیز صدور انقلاب را تحت هر شرایط و با هر ابزار و وسیله‌ای لازم می‌دانستند. در رابطه با صدور انقلاب، دست‌کم، سه نظریه قابل طرح است. البته نظریه‌ای که امام خمینی دراین صورت ابراز داشتند، نظریه‌ای جامع است. طرفداران دیدگاه اول، ناسیونالیستها بودند شعار بازسازی ملی در قالب هماهنگ با نظام و عرف بین‌المللی، بدون توجه به شرایط انقلابی اولین آمیزه از این دیدگاه بود. اینان به موازات داغ شدن بحث صدور انقلاب، مخالفت تلویحی خود را با اعلام اولویت بازسازی داخلی مطرح می‌نمایند. این گروه معتقد بودند ارزش‌های انقلاب تنها در چارچوب مرزهای ملی قابل قبول بوده و نباید نسبت به محیط پیرامون موضعی تعرضی داشته باشد. لذا به طور کلی مخالف صدور انقلاب بوده و آن را عملی خلاف شئونات بین‌المللی می‌پنداشتند. (معاونت پژوهشی. 1374: 13 ـ 11)

همچنین از این دیدگاه صدور انقلاب را به دلیل اعتقاد به اینکه ما وظیفه داریم جامعه خود را منطبق بر نیازهای کشور اداره کنیم و نمی‌توانیم افکار و اندیشه خود را صادر کنیم، منتفی دانسته و معتقد بودند که انقلاب چون کالا نیست که بتوان آن را صادر کرد:

دیدگاه دوم: دسته‌ای دیگر عناصری ظاهراً انقلابی بودند که مرزهای ملی را ساخته‌ی دوران سلطه استعمار دانسته و معتقد بودند که جهان اسلام زمانی یک کل یکپارچه بوده است که بر اثر تهاجم دو قطب فرهنگ غرب یعنی ناسیونالیزم و استعمار تجزیه شده . طرفداران این دیدگاه به تئوری توطئه» اعتقاد داشته و هرگونه نابسامانی، عقب‌افتادگی، تحجر فرهنگی و مرزبندی‌ها را ناشی از توطئه برنامه‌ریزی شده‌ی دولت‌های استعمارگر می‌دانستند.  توجیه قدرتمند اسلام مرز نمی‌شناسد» حربه مناسبی برای این گروه بود.

تهاجم دائمی و مستمر به ارزش‌های وضع موجود و تلاش در جهت نابود ساختن رژیم‌های پیرامونی، هدف اصلی این دیدگاه بود. استفاده از توانمندی‌های نظامی، چریکی و اطلاعاتی و تجهیز تسلیحاتی جنبش‌های آزادی‌بخش و به خطر افکندن پایه‌های حکومت‌های مستبد در کانون توجه این دسته قرار داشت. در این دیدگاه منافع ملی آرمانی یکسان فرض شده و اولویت در ت خارجی به منافع ایدئولوژیک آن هم از موضع خشن و سرکوب‌گرایانه داده می‌شود (معاونت پژوهشی 1374: 14ـ 13) این دیدگاه معتقد بود که انقلاب اسلامی به دلیل ماهیت اسلامی خود ضمن اینکه دارای رسالت جهانی است و به هر قیمتی ـ حتی با اعمال زور و روش‌های قهرآمیز و به کار بردن اسلحه ـ باید اندیشه خود را در جهان گسترش دهد. 

دیدگاه سوم: طرفداران این دیدگاه معتقد بودند که باید تلاش کنیم در داخل یک امت نمونه بسازیم و از تمامی ابزارهای انقلابی، ‌قانونی و حتی خشن نظامی برای تحقق این هدف سود جوییم. در رابطه با جامعه جهانی نیز این دیدگاه ت مسالمت‌آمیز توأم با فرصت‌طلبی را دنبال می‌کرد. در صورتی که منافع ما در نقطه‌ای به خطر افتاد و مخاصمه و برخورد خشن کارساز نبود، اقدام به یک مصالحه بین‌المللی و تفاهم با کشورهای قدرتمند ضروری است. این دیدگاه تا حدود زیادی در داخل متأثر از اندیشه انقلابی و در جامعه جهانی مدافع تفاهم با ت دولت‌های قوی بود. در این دیدگاه استفاده از تمام شیوه‌ها برای دستیبابی به اهداف انقلابی مشروع بوده و قابل قبول تلقی می‌شد. (معاونت پژوهشی 1374: 15ـ 14)

دیدگاه دیگری که در واقع بیانگر رویکرد رهبران انقلابی، به ویژه حضرت امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است، با توجه به:
الف) تکلیف‌گرایی و وم ترویج اندیشه‌های ناب اسلامی
ب) خواست عمومی ملت‌ها بالاخص مسلمانان
ج) نگاه اصولی به صدور انقلاب در ت خارجی از دیدگاه اسلام و مرشناسی اندیشه اسلامی

مسأله صدور انقلاب را با شیوه‌ها و ابزار خاص مورد توجه قرار داده و امری ضروری برای تحقق اهداف انقلاب قلمداد می‌کند. در یک نگاه کلی می‌توان گفت که امام خمینی با اتخاذ موضعی دقیق هر سه بعد فوق را به طور نسبی رد می‌کند. دیدگاه ناسیونالیستی به دلیل تأکید بر خمیرمایه‌های غیردینی و استفاده از آن‌ها در کنار ارزش‌های اسلامی به صورت آشکار مورد نفی امام قرار می‌گیرد؛ زیرا اعلام صریح امام مبنی بر قطعی بودن صدور انقلاب و یادآوری این نکته که ما نسبت به ملت‌ها و به ویژه مسلمانان براساس آموزه‌های اسلام مسئولیت داریم؛ بیانگر طرد صریح و روشن این دیدگاه محسوب می‌شود.  گروه دوم نیز به دلیل اندیشه و اقدامات و نادیده گرفتن سازوکارهای حاکم بر تعاملات مناسب با دیگر جوامع مطرود امام هستند. برگزیدن راه و روش صرفا نظامی و اقدامات چریکی و پارتیزانی و بی‌توجهی به حرکت‌های مردمی مبتنی بر آگاهی و بیداری و شناخت مناسب تعاملات محیطی که ویژگی این دیدگاه می‌باشد، از سوی امام خمینی شیوه غیرممکن و نادرستی به حساب می‌آید. 

دیدگاه سوم نیز به دلیل فرصت‌طلبی و استفاده ابزاری نسبت به موضوعی که باید مبتنی بر احساس مسئولیت و وظیفه‌شناسی باشد، از سوی امام نفی می‌شود. (معاونت پژوهشی 1374: 16ـ 15) امام با تأکید بر رسالت جهانی اسلام و تعهد به ارزش‌های والای آن در عرصه اندیشه و عمل، احساس مسئولیت نسبت به جامعه جهانی را مورد توجه قرار می‌دهند. این نگرش مبتنی بر نفی ظلم و ظلم‌پذیری، نفی سلطه و سلطه‌گری و نفی سرکوب و برخورد انفعالی است. از دیدگاه امام برای اینکه ملت‌ها به عنوان مخاطب اصلی انقلاب اسلامی نقش الگویی انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن را بپذیرند، باید احساس مسئولیت مسئولان انقلاب را نسبت به مسائل و مشکلات خود به صورت روشن حس کنند.  بنابراین آگاهی دادن به ملت‌ها برای اتخاذ مشی روشنگرانه به گونه‌ای که خود آنها اقدام به تغییر سرنوشت خود کنند، در دیدگاه امام جایگاه ویژه‌ای دارد. در این دیدگاه صدور انقلاب که به عنوان وظیفه قطعی قلمداد می‌شود، زمانی موفق خواهد بود که نظام برخاسته از انقلاب اسلامی با موفقیت در عرصه‌های گوناگون بتواند به عنوان الگوی موفقی برای دیگر جوامع نقش‌آفرینی کند. 

لذا در یک جمع‌بندی کلی صدور انقلاب از دیدگاه امام دربردارنده چارچوب و مفاهیمی است که تأکید بر تحقق ارزش‌ها درداخل و اهتمام جدی به انتقال آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب در خارج را همزمان مورد توجه قرار دهد تا رابطه منطقی و معقول بین جامعه انقلابی ایران و دیگر جوامع برای انتقال آموزه‌های انقلابی برقرار شود. (معاونت پژوهشی 1374: 18ـ 16)
البته تقسیم‌بندی‌های دیگری هم برای صدور انقلاب مطرح شده است:
1) عملگرایی در قالب اسلام (پراگماتیسم مطلق) با هدف کسب قدرت.
2) نظریه حکومت عملی اسلام (اولویت محض به داخل کشور).
3) انجام دادن تکالیف الهی بدون عنایت به عواقب بلندمدت آن (اصل قرار دادن بعد آرمانی و ایدئولوژیک یت خارجی جمهوری اسلامی ایران و بی‌توجهی به ضرورتهای داخلی).
4) نظریه اُم‌القراء» (ایزدی 1381: 73 ـ 61).

پیروان نظریه اول که به نوعی آن را عملگرایی در قالب اسلام خوانده‌اند، موارد ذیل را وجهه نظر خود قرار می‌دهند:
ـ بهره‌گیری ملت از همه امکانات برای زندگی و نمو درجامعه بین‌المللی.
ـ همه چیز برای داخل مرزها.
ـ تمسک به اسلام برای قدرتمند شدن.
ـ صدور انقلاب و حمایت از نهضت‌ها برای کسب قدرت و در مجموع هر اقدامی برای اقتدار ایران (ایزدی 1381: 62 ـ‌61).

این دیدگاه به دلیل فرصت‌طلبی و بی‌توجهی به ماهیت انقلاب اسلامی و وظیفه جمهوری اسلامی نسبت به مسلمانان با روح قانون اساسی نمی‌تواند مورد توجه باشد. نظریه دوم به نظریه حکومت عملی اسلام موسوم است و به موارد ذیل معتقد است:
ـ تقسیم جهان به کشورهای متعدد از واقعیت‌های انکارناپذیر است.
ـ ‌قبول این مرزبندی وجود قلمرو، وجود حوزه‌ مشروعیت و وجود حوزه‌ مسئولیت را ترسیم می‌کند و این واقعیت‌ها توان و وسع محدود به قلمرو را به همراه دارد و نمی‌توان انتظاری بیش از آن از حکّام داشت.
ـ امکانات هر مملکت باید صرف همان مملکت با مرزهای خاص سرزمینی شود.
ـ ‌وظیفه دولت،‌ آباد کردن و ساخت کشور است.
ـ همدردی با فقرای همسایه؛ ولی وظیفه حاکمیت، درون‌مرزی است.

در مجموع این دیدگاه حکومت ریاست ولی فقیه، رعایت قوانین و مقررات اسلاکی در مملکت و دفاع از اسلام و مسلمان‌ها را می‌پذیرد ولی خود را نسبت به مسائل جهان اسلام مسئول نمی‌داند (ایزدی 1381: 67ـ 63) این دیدگاه به دلیل فرصت‌طلبی و بی‌توجهی به ماهیت انقلاب اسلامی مورد توجه نمی‌باشد. پیروان نظریه‌ سوم انجام تکلیف بدون توجه به عواقب آن با استناد به بعد آرمانی و ایدئولوژیک ت خارجی و اصل قرار دادن آن، اعتقاد دارند که باید از تأثر واقعیت‌های جاری بر اصول آرمانی جلوگیری کرد و به ندای مسلمان‌ها به هر قیمتی پاسخ داد که به نوعی آرمان‌گرایی محض و بی‌توجهی به مصالح و منافع ام‌‌القراء در این نظریه مشهود است (ایزدی 1381: 74 ـ‌73) نظریه چهارم ام‌القراء نام دارد. هر چند که علما و مسئولان حکومتی بارها از این واژه استفاده کرده‌اند ولکن این نظریه به صورت جامع تبیین نگردیده است. براساس نظر دکتر محمدجواد لاریجانی خلاصه این نظریه چنین است:

الف) ملاک وحدت در فلسفه ام‌القراء وحدت در ادای وظیفه اسلامی است، چرا که در این حاکمیت، امتی مسئول با رهبری مسئول جمعاً در سرزمینی به عنوان ام‌القرا، هسته مرکزی حکومت را تشکیل می‌دهند که بُرد جهانی دارد.
ب) ولایت فقیه و حکومت ولایت فقیه، اساس و جوهر تشکیل حکومت اسلامی در ام‌القرا است. عامل وحدت امت اسلامی، همان رهبری ولایت فقیه است.
ج) مرزهای قراردادی و بین‌المللی اثری در این رهبری ندارد. جهان اسلام امت واحد است. ولایت و حیطه مسئولیت آن قابل تقسیم به کشورها نیست. مسئولیت رهبری امت اسلام مرزی نمی‌شناسد.
د) کشوری ام‌القرای جهان اسلام است که دارای رهبری گردد که در حقیقت لایق رهبری جهان اسلام باشد.
هـ) اگر بین رهبری انقلاب و حکومت ایران با رهبری امت اسلامی و نهضت جهانی اسلام در عمل تزاحمی به وجود آید، باید کدام را بر دیگری اولویت داد؟ نحوه حل تعارض بین آن دو چیست؟
 آقای لاریجانی معتقد است:
 تئوری ام‌القراء‌ در حقیقت در پاسخ عملی بدین سؤال عرضه شده است. همواره مصالح امت اولویت دارد. مگر اینکه هستی ام‌القراء که حفظ آن بر همه امت (نه تنها بر مردم ام‌القراء) واجب است، به خطر افتد. (لاریجانی 1369: 52)
و) ام‌القراء در صورتی که به حقوق امت شود، می‌خروشد و با توانایی خود سعی می‌کند حق امت را بگیرد؛ از این رو قدرت‌های جهان سعی می‌کنند آن را در هم شکسته و نابود کنند تا دیگر سدی بر سر راه امیال آنها نباشد و در اینجاست که وظیفه امت، شروع می‌شود و آن حفاظت و حمایت از ام‌القرا است.

ام‌‌القراء باید امت را حفظ و حمایت کند و به فریاد آن رسد و سعی در جلوگیری از ظلم قدرت‌ها کند و در مقابل حقوقی دارد که همان وظیفه امت، نسبت به آن است. اگر ام‌القرا مورد هجوم و حمله و تاخت و تاز دشمن اسلام و معن قرار گیرد، امت باید با تمام توان و هستی خود به یاری آن بشتابد. (ایزدی 1381: 70 ـ 68)  آقای لاریجانی می‌گوید: ما وقتی به بیرون مرزهای خود نگاه می‌کنیم اغراضمان از دو مقوله خارج نیست: صدور انقلاب و حفظ ام‌القرا؛ و اگر در مقطعی تزاحمی به بار آید، اولویت با حفظ ام‌القراست.» (لاریجانی 1369: 53) ایشان برگزیدن رفع نیازهای جمهوری اسلامی» در زمان تزاحم با صدور انقلاب را براساس رهنمودهای امام و نیز استفاده از استفتائات خصوصی از ایشان دانسته‌اند. (ایزدی 1381: 70) روشن است که با توجه به نظریات متفاوت و بعضا متضادی که از طرف گروه‌های مختلف ارائه می‌گردید، اندیشه انقلاب در دو سوی طیفی قرار می‌گرفت که یک سوی آن صدور انقلاب به هر قیمت و سوی دیگر آن مخالفت با صدور آن بود. برخی برای پیشبرد این هدف به اعمال زور و به کارگیری قدرت نظامی اعتقاد داشتند. برخی نیز معتقد بودند که انقلاب به درون مرزها محدود شود و حداکثر الگویی از آن به دیگران ارائه شود. اینان نظر داشتند که باید بیشترین سرمایه‌گذاری را به برطرف کردن نیازهای داخلی اختصاص داد. اما دیدگاه جامع و متعادل امام بر الگوسازی در داخل و انتقال آموزه‌های انقلاب اسلامی و حمایت از ملت‌ها در زمینه‌های آگاهی‌بخشی آموزشی و انتقال تجربیات تأکید داشت.

دیدگاه امام خمینی در مورد صدور انقلاب
همانگونه که پیش‌تر شد در زمینه صدور انقلاب دیدگاه‌های متفاوت و چهارگانه‌ای ابراز شد. در این مقاله سه دیدگاه 1) فرصت‌طلبانه؛ 2) رادیکال (افراطی)؛ و 3) محافظه‌کارانه، به دلیل تناقض و تضاد آن با ماهیت انقلاب و اندیشه‌های متعالی امام و قانون اساسی مورد توجه قرار نگرفت و تنها بر دیدگاه چهارم که منطبق بر اسلام ناب، ماهیت و اهداف متعالی انقلاب اسلامی است، تأکید شد. اینک چارچوب صدور انقلاب منطبق بر اندیشه و افکار امام خمینی ارائه می‌گردد.

 امام خمینی با شناخت عمیق و همه‌جانبه از اسلام و ابعاد انقلاب اسلامی و همچنین آگاهی و بصیرت کامل به شرایط زمانی و نظام حاکم بین‌الملل و همچنین شناخت دشمنان اسلام، امت اسلامی، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران و ابعاد و شیوه‌های دشمنی آنان، ضمن یادآوری دشمنی جامع‌الابعاد آمریکا، صهیونیسم، کمونیسم با اسلام و انقلاب اسلامی، حفظ و تداوم انقلاب اسلامی را عمق‌بخشی و گسترش پهنه انقاب اسلامی در داخل و خارج ایران می‌دانستند و بر این اساس همواره بر صدور انقلاب با شیوه‌ای جامع و کارآمد تأکید می‌کردند. ایشان با اتخاذ موضعی دقیق» دیدگاه‌های سه‌گانه را به نوعی مردود دانسته و نظریه جامع و کارآمدی را نسبت به صدور انقلاب در مواضع و رهنمودهای خود ارائه کردند. امام خمینی دیدگاه ملی‌گرایانه را که مظهر آن جریان نهضت آزادی بود (چنانچه ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت، صراحتا اعلام کرد: ما قصد خارج کردن انقلاب خود را نداریم) به دلیل غیردینی بودن آموزه‌های آن و محدود شدن در حصارهای منافع مادی و کنار گذاشتن ارزش‌های اسلامی، نفی کرده و صدور انقلاب را یک موضوع قطعی و غیرقابل خدشه دانستند. چنانچه فرمودند:  ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم؛ چرا که انقلاب اسلامی است و تا بانگ لااله الا الله و محمد رسول‌الله(ص) بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست. و تا مبارزه در هر جای جهان علیه مستکبرین هست، ما هستیم.» (امام خمینی 1385 ج 12: 148)

همچنین ایشان با هشدار به کسانی که مخالف صدور انقلاب بودند این‌چنین فرمودند: ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم، و تفکر اینکه ما انقلابمان را صادر نمی‌کنیم، کنار بگذاریم؛ زیرا اسلام بین کشورهای مسلمان فرقی قائل نمی‌باشد و پشتیبان تمام مستضعفین جهان است، از طرفی دیگر تمام قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها کمر به نابودیمان بسته‌اند؛ و اگر ما در محیطی در بسته بمانیم قطعا با شکست مواجه خواهیم شد.» (امام خمینی 1385ج 12: 202) امیدواریم که این نهضت به سایر بلاد اسلامی هم صدور پیدا کند و این مکتب، مکتب همه‌ی مسلمین است بلکه همه مستضعفین.» (امام خمینی 1385 ج 12 : 399) ما به تمام جهام تجربه‌هایمان را صادر می‌کنیم و نتیجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون کوچکترین چشم‌داشتی، به مبارزان راه حق انتقال می‌دهیم و مسلماً محصول صدور این تجربه‌ها، جز شکوفه‌های پیروزی و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام برای ملت‌های در بند نیست.» (امام خمینی 1385 ج 20: 325) البته ما این واقعیت و حقیقت را در ت خارجی و بین‌الملل اسلامی‌مان بارها اعلام نمود‌ه‌‌ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. ما درصدد خشکانیدن ریشه‌های فاسد صهیونیزم، سرمایه‌داری و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته‌ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، ‌نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیده‌اند نابود کنیم؛ و نظام اسلام رسول‌الله (ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم.» (امام خمینی 1385 ج 21: 81)
نهایتاً حضرت امام در روزهای پایانی عمر شریفشان موضع خویش را نسبت به صدور انقلاب اینگونه اعلام کردند: مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنا فداه ـ است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.» (امام خمینی 1385 ج 21: 327)

همچنین حضرت امام خمینی دیدگاه افراطی و تند عناصر انقلابی یا بعضاً به ظاهر انقلابی را که صرفاً به شیوه‌های چریکی، اطلاعاتی و تجهیز تسلیحاتی جنبش‌های آزادی‌بخش برای سقوط حکومت‌ها در نظر داشتند، نفی کرده و با تشخیص مناسب از شرایط حاکم بر بیداری اسلامی و آگاهی‌بخشی به توده‌ها برای نجات و رهایی خود تأکید کرده و ارزیابی مناسب از دشمن و شیوه‌های دشمنی آنها را برای اتخاذ شیوه مناسب صدور انقلاب مدنظر قرار می‌دادند. ایشان در این راستا چنین فرموده‌اند: ما که می‌گوییم انقلابمان را می‌خواهیم صادر کنیم» می‌خواهیم این را صادر کنیم، می‌خواهیم این مطلب را همین معنایی که پیدا شده، همین معنویتی که پیدا شده است در ایران، همین مسائلی که در ایران پیدا شده، ما می‌خواهیم این را صادر کنیم، ما نمی‌خواهیم شمشیر و تفنگ بکشیم و حمله کنیم.» (امام خمینی 1385 ج 13: 90)

همچنین فرموده‌اند: اینکه می‌گویم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود، این معنی غلط را از او برداشت نکنند که ما می‌خواهیم کشورگشایی کنیم. ما همه‌ی کشورهای مسلمین را از خودمان می‌دانیم. همه‌ی کشورها باید در محل خودشان باشند.  ما می‌خواهیم این چیزی که در ایران واقع شده و این بیداری که در ایران واقع شد و خودشان از ابرقدرت‌ها فاصله گرفتند و دادند و دست آنها را از مخازن خودشان کوتاه کردند، این در همه‌ی ملت‌ها و در همه‌ی دولت‌ها بشود، آرزوی ما این است. معنی صدور انقلاب ما این است که همه‌ی ملت‌ها بیدار بشوند و همه‌ی دولت‌ها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحت سلطه بودنی که هستند و از اینکه همه مخازن آنها دارد به باد می‌رود و خودشان به نحو فقر زندگی می‌کنند، نجات بدهند.» (امام خمینی 1385 ج 13: 281)  ما که می‌گوییم می‌خواهیم انقلابمان را صادر کنیم، نمی‌خواهیم با شمشیر باشد، بلکه می‌خواهیم با تبلیغ باشد.» (امام خمینی 1385 ج 18: 72)  مایی که می‌خواهیم اسلام در همه جا باشد و می‌خواهیم اسلام صادر بشود، ما که نمی‌گوییم که می‌خواهیم با سر نیزه صادر بکنیم؛ ما می‌خواهیم بادعوت، با دعوت به همه جا، اسلام را صادر کنیم.» (امام خمینی 1385 ج 18: 157)

در مجموع، حضرت امام خمینی برای نفی دیدگاه افراطی برای صدور انقلاب با طرح موضوعاتی چون معرفی صحیح اسلام با تبلیغات، عمل مطابق با اسلام، عمل و اخلاق، شناساندن انقلاب به دنیا، دعوت به اسلام، صدور ارزش‌های انسانی، آشناسازی مستضعفان با حکومت عدل اسلامی را عامل و شیوه صدور انقلاب دانسته‌اند. امام خمینی نسبت به دیدگاه سوم نیز به دلیل موضع‌گیری انفعالی و فرصت‌طلبانه و نه مسئولانه در مقابل ملت‌های مسلمان، و مستضعفان جهان نظر مساعد نداشته و با یادآوری تکلیفی که طرفداران انقلاب نسبت به جامعه جهانی به عهده دارند یک استراتژی همه‌جانبه و جامع‌الابعاد نسبت به صدور انقلاب ارائه کرد‌ه‌اند. چنانچه فرموده‌اند: نهضت برای اسلام نمی‌تواند محصور باشد در یک کشور، و نمی‌تواند محصور باشد در حتی کشورهای اسلامی، نهضت برای اسلام، همان دنباله نهضتی انبیاست. نهضت انبیا برای یک محل نبوده است.» (امام خمینی 1385 ج 10: 446)

در این زمینه ضمن یادآوری ماهیت جهانی اسلام و انقلاب بر تکلیف داشتن و وظیفه‌مند بودن رهبران انقلاب نسبت به جوامع اسلامی و بشری، این واقعیت که گسترش اسلام و انقلاب حق ملت‌ها است و . بر تکلیف بودن صدور انقلاب تأکید ورزیده و دیدگاه فرصت‌طلبانه را منتفی دانسته‌اند. لذا از دیدگاه امام:
1) اعتقاد به اسلام و ارزش‌های متعالی آن مترادف با مسئولیت دائمی نسبت به سرنوشت کلیه انسانهاست.
2) وفاداری به ارزش‌های اسلامی و عمل به آنها یک وظیفه و اولویت است.
3) صدور انقلاب جزء خصلت ذاتی و اجتناب‌ناپذیر انقلاب اسلامی است.
4) پاسخگویی به نیاز جامعه بشری یک ضرورت است.
5) اشاعه پیام رهایی‌بخش و عزت‌آفرین انقلاب مؤکول به اجازه مخالفان نیست.
6) آشنایی با اسلام، انقلاب و اهداف آن تقاضای طبیعی انسانهاست.
7) اندیشه صدور انقلاب یک موضوع عملی و تحقق‌پذیر است و یک آرمان دست‌نایافتنی نیست.
8) صدور انقلاب یک تکلیف است.
9) صدور انقلاب ضمن اینکه می‌تواند تاکتیکی تهاجمی علیه دشمنان انقلاب برای دور کردن خطر آنها از انقلاب و صیانت از آن باشد، همچنین به عنوان آرمان؛ هدف متعالی، ت و استراتژی کلان انقلاب و جمهوری اسلامی ایران مطرح است که باید آن را مورد توجه قرار داد.

با بررسی اولیه و توصیف نظریات صریح حضرت امام، در دیدگاه ایشان موارد زیر کاملاً نمایان است:
1) انقلاب اسلامی به دلیل ماهیت اسلامی نسبت به دیگر جوامع مسئول است.
2) انقلاب اسلامی باید به تمامی جهان صادر شود.
3) تا استعمارگران هستند مسلمانان وظیفه مبارزه با آنها را دارند.
4)چون اسلام حامی مستضعفان است و انقلاب اسلامی نیز دارای ماهیت اسلامی است، وظیفه حمایت از مسلمانان و مستضعفان را برعهده دارد.
5) ابرقدرت‌ها به دلیل ماهیت انقلاب اسلامی کمر به نابودی آن بسته‌اند، لذا در صورت محدود بودن انقلاب به مرزهای ایران، شکست آن حتمی است.
6) صدور اندیشه اسلام و تبیین ابعاد انقلاب اسلامی، قدرت اسلام را به آنها (ابرقدرت‌ها) می‌فهماند.
7) صدور تجربه‌های انقلاب اسلامی به ملت‌ها و مبارزان راه حق از وجوه صدور انقلاب است و نتیجه‌ی آن پیروزی و استقلال برای ملت‌هاست.
8) گسترش نفوذ اسلام و کم کردن سلطه جهانخواری جزیی از واقعیت‌ها و حقیقت‌های ت خارجی و از وظایف اصلی مسئولان جمهوری اسلامی ایران می‌باشد.
9) پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نقطه شروع انقلاب جهانی اسلام است.
10) صدور انقلاب، صدور پیام انقلاب و معنویت انقلاب به جهانیان است.
11) صدور انقلاب با آگاهی، انتقال تجربه به ملت‌ها و بیدارسازی آنها تحقق می‌یابد.
12) صدور انقلاب با شمشیر، لشگرکشی، حمله نظامی مورد توجه نیست.
همانگونه که بیان گردید امام خمینی ضمن تأکید بر اساسی بودن صدور انقلاب اسلامی با ارائه دیدگاه‌ها و رهنمودهای خویش مبانی و اصول، اهداف، راه‌ها و ابزار تحقق این موضوع را که ابعاد آن را نیز مورد بررسی قرار داد.

مبانی شرعی صدور انقلاب 
ماهیت مکتب اسلام، جهانی است و منحصر به یک ملت، نژاد و سرزمین خاص نمی‌باشد. آیات متعدد قرآنی و روایات مختلف نیز گواه بر جهانی بودن رسالت پیامبر اسلام(ص) می ‌باشد، لذا امام خمینی نیز همواره با تأکید بر این رسالت، ضرورت صدور انقلاب را یادآوری می‌کردند. از طرفی، قرآن به صورت مکرر این رسالت جهانی را گوشزد کرده است. به عنوان نمونه خدواند تعالی، قرآن کریم را این‌گونه معرفی کرده است: الر * کِتابٌ اَنْزَلناهُ اِلَیْکَ لِتُخْرِجُ النّاسَ مِنَ الظُلَّماتِ الَی النُورِ» (ابراهیم: 1) یعنی قرآن کتابی است که به سوی تو نازل کردیم تا مردم را از ظلمات (ناآگاهی و کفر) به سوی نور (علم و ایمان) هدایت کنی.» همچنین در آیه وَ ما اَرْسَلناکَ الاَّ کَافَة لِلنّاسِ بَشیراً و نذیراً» (سبأ: 28) رسالت پیامبر(ص) را هدایت همه مردم جهان دانسته‌اند. انقلاب اسلامی نیز به دلیل برخورداری از ماهیت اسلامی، رسالتی جهانی دارد. چنانچه امام خمینی فرمود‌ه‌اند: این نهضت ایران، نهضت مخصوص به خودش نبوده و نیست؛ برای اینکه اسلام مال طایفه خاصی نیست. اسلام برای بشر آمده است؛ نه برای مسلمین و نه برای ایران. انبیا مبعوث‌اند بر انسانها، و پیغمبر اسلام مبعوث بود بر انسانها، خطاب به ناس [است]: یا ایها الناس». ما که نهضت کردیم، برای اسلام نهضت کردیم؛. نهضت برای اسلام نمی‌تواند محصور باشد در یک کشور و نمی‌تواند محصور باشد در حتی کشورهای اسلامی، نهضت برای اسلام، همان دنباله انبیاست. نهضت انبیا برای یک محل نبوده است. پیغمبر اکرم(ص) اهل عربستان است؛ لکن دعوتش مال عربستان نبوده؛ محصور نبوده به عربستان؛ دعوتش مال همه عالم است.» (امام خمینی 1385 ج 10: 446)

اهمیت و ضرورت صدور انقلاب از منظر امام خمینی
امام خمینی ضمن اینکه اقدام برای صدور انقلاب را یک تکلیف و وظیفه‌ی شرعی می‌دانستند، تداوم انقلاب و کارآمدی و تحقق اهداف آن را وابسته به صدور انقلاب دانسته و در صورت غفلت از این امر مهم و محصور ماندن انقلاب در مرزهای انقلاب، شکست انقلاب را قطعی می‌دانستند؛ چنانچه فرموده‌اند: ما باید از مستضعفین جهان پشتیبانی کنیم. ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم و تفکر اینکه ما انقلابمان را صادر نمی‌کنیم کنار بگذاریم؛ زیرا اسلام بین کشورهای مسلمان فرقی نمی‌باشد و پشتیبان تمام مستضعفین جهان است. از طرفی دیگر تمام قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها کمر به نابودیمان بسته‌اند و اگر ما در محیطی در بسته بمانیم، قطعاً با شکست مواجه خواهیم شد.» (امام خمینی 1385 ج 12: 202)

همچنین فرموده‌اند: نهضت ما اسلامی است نهضت مستضعفین سراسر جهان است قبل از آنکه به منطقه‌ای خاص متعلق باشد» (امام خمینی 1385 ج 11: 110) حضرت امام صدور انقلاب را موجب قیام همگانی مستضعفان دانسته و چنین فرموده‌اند: ان‌شاءالله،‌ با این قیام همگانی مستضعفین جهان، فاتحه ابرقدرت‌ها خوانده خواهد شد.» (امام خمینی 1385 ج 15: 315) براساس موض

لینک دانلود کتاب حقوق ارتباطات

 

کتاب حقوق ارتباطات کاری است مشترک از دکتر کاظم معتمدنژاد و دکتر رؤیا معتمدنژاد در پنج فصل تدوین شده و نویسندگان کتاب از زوایای تاریخی و علمی به بحث و بررسی در زمینه حقوق ارتباطات پرداخته اند.

دکتر کاظم معتمدنژاد در پیشگفتار این کتاب با اشاره به سیر تاریخی حقوق ارتباطات در ایران، به شرح چگونگی شکل‌گیری اندیشه تدوین کتاب و نحوه تحریر آن با توجه به مقتضیات و شرایط ویژه زمانی آن پرداخته است. فصول پنج‌گانه کتاب شامل موارد زیر است: 

فصل اول: سیر تاریخی آزادی بیان و مطبوعات

فصل دوم: مبانی فلسفی و ارکان حقوقی آزادی مطبوعات و اطلاعات

فصل سوم: نظریه‌ها و نظام‌های آزادی و کنترل مطبوعات و سایر وسایل ارتباط جمعی

فصل چهارم: آزادی اطلاعات در عرصه بین‌المللی

فصل پنجم: آزادی بیان و اطلاعات در تصمیمات و مصوبات سازمان‌های منطقه‌ای

 

حقوق ارتباطات به عنوان یک رشته جدید و مستقل حقوقی از نیمه دوم قرن بیستم تحت تأثیر پیشرفت و گسترش وسایل ارتباط جمعی و تکنولوژی‌های نوین ارتباطی مورد توجه قرار گرفت. به لحاظ تاریخی باید گفت حقوق ارتباطات در واقع یکی از قدیمی‌ترین رشته‌های حقوق است که از مدتها پیش از پیدایش و گسترش تکنولوژی‌های ارتباط جمعی و ارتباطات برای نخستین بار در قرن شانزدهم میلادی به منظور معرفی حقوق طبیعی افراد برای آزادی رفت و آمد و حمل و نقل از سوی علمای حقوق بین‌الملل به کار برده شد و در کنار برخی از زمینه‌های حقوقی بین‌المللی مهم دیگر مانند حقوق تجارت و حقوق جنگ و صلح مورد مطالعه قرار گرفت.

برای شناخت موضوع قلمرو این رشته باید دانست مجموعه عوامل و عناصری که به نوعی در ایجاد ارتباطات تأثیرگذار هستند و تحقق ارتباطات را ممکن می‌سازند همه در قلمرو مقررات‌گذاری‌های حقوق ارتباطات قرار می‌گیرند. به عبارت دیگر می‌توان گفت هسته مرکزی و کانون اصلی حقوق ارتباطات عمل انتشار است و مقرراتی که برای انتشار عمومی تدارک یافته است.

بر این اساس رشته جدید حقوق ارتباطات از لحاظ موضوع و قلمرو و تحول آن دارای سه شاخه اصلی حقوق ارتباط جمعی، حقوق ارتباطات دور و حقوق ارتباطات رایانه‌ای است که هر کدام از آنها زیرشاخه‌های مخصوص خود را دارند. شالوده حقوق ارتباطات بر حقوق مطبوعات استوار است و با در نظر گرفتن آنکه اساس حقوق مطبوعات بر آزادی بیان و حق دسترسی همگان به اطلاعات پایه‌گذاری شده است، می‌توان گفت حقوق ارتباطات هم مانند حقوق مطبوعات از یک ویژگی بسیار مهم در جهت کمک به حفظ و حراست از آزادی مذکور برخوردار است.

کتاب حقوق ارتباطات مانند کتاب‌های حقوق مطبوعات و حقوق رومه‌نگاری نخستین مآخذ فارسی جامع در این زمینه به شمار می‌رود و می‌تواند برای محققان، ارتباط‌گران، حقوقدانان و دانشجویان این رشته به عنوان یک منبع مفید و سودمند مورد توجه قرار گیرد

 

 



به گزارش روابط عمومی» دانشگاه، دومین کرسی ترویجی، عرضه و نقد دیدگاه های علمی دانشگاه با موضوع " مقایسه تطبیقی اختیارات رهبری در جمهوری اسلامی و روسای دولت ها در سایر نظام ها " یکشنبه 27 آبان ماه از ساعت 13 در سالن اجتماعات شهید مطهری دانشکده علوم انسانی دانشگاه برگزار می گردد.

 

این کرسی با حضور دکتر سید محمدرضا مرندی(عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی) به عنوان ارائه دهنده موضوع جلسه و دکتر محمد مهدی اسماعیلی(عضو هیات علمی دانشگاه تهران) و دکتر حامد کرمی (عضو هیات علمی دانشگاه شاهد) به عنوان ناقدان موضوع جلسه و دکتر عباس کشاورز (عضو هیات علمی دانشگاه شاهد) به عنوان دبیر جلسه برگزار می گردد.


به گزارش روابط عمومی» دانشگاه شاهد، کرسی ترویجی، عرضه و نقد دیدگاه های علمی دانشگاه با موضوع " تبیینی از مدرسه صالح؛ارائه مدلی از مدرسه مطلوب در جمهوری اسلامی ایران" سه شنبه 15 آبان ماه از ساعت 13 در سالن اجتماعات شهید مطهری دانشکده علوم انسانی دانشگاه برگزار می گردد.


این کرسی با حضور دکتر محمد حسنی و دکتر علیرضا صادق زاده قمصری به عنوان ارائه دهنده موضوع جلسه و نیز دکتر خسرو باقری و دکتر محسن فرمهینی فراهانی به عنوان ناقد برگزار می گردد.

لینک خبر برگزاری نشست

کرسی ترویجی


فضای مجازی؛ مجاز یا واقعیت

نویسنده: محمد محسن دوباشی

با ظهور و گسترش صنعت ارتباطات و در امتداد آن اینترنت به‌عنوان شبکه ارتباطی و اطلاعاتی جهانی، فضای جدیدی، با عناوینی همچون فضای دوم» و فضای مجازی» در عرصه زندگی به وجود آمد و به بخش تفکیک‌ناپذیری از زندگی انسان‌ها تبدیل‌شده و با سرعت شتابان، تمامی شئون و عرصه‌های زیست بشر را تحت تأثیر قرار داد، به نحوی که به‌تدریج و بیش‌ازپیش اامات، قواعد هنجارها، الگوهای کنشگری، تعامل و ارتباطات نمادین، نهادها، اجتماعات، ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها را با یک تغییر محسوس مواجه کرد.

شاید بتوان مفهوم و برداشت از فضای مجازی را نخستین عاملی نامید که زمینه ساز پیامدهای فرهنگی و اجتماعی بسیاری است و آن تعریف فضای مجازی» است؛ زمانی صحبت از مجاز می شود که در مقابل آن واقعیتی وجود داشته باشد. وقتی ما پذیرفتیم که این فضای جدید، فضای مجازی است، آنگاه توجه ما به بسیاری از اتفاقات در این عرصه نیز مجازی خواهد بود و رنگ و بویی از حقیقت و واقعیت نخواهد داشت. این خلاء مجاز و واقعیت در سالهای متمادی باعث بی توجهی به این عرصه حقیقی زندگی حیات بشری در کشور ما شده است. به تعبیر دقیق و ظریف آیت الله جوادی آملی فضای مجازی حقیقتاً مجازی نیست! جایی که اندیشه مبادله می‌شود و می‌تواند تاثیر بپذیرد و اثر بگذارد فضای حقیقت است بنابراین ما با فضای حقیقی رو به رو هستیم.»

شاید توجه به این نکته جالب باشد که نگاهی به خلق این واژه داشته باشیم؛ نوربرت وینر، بنیانگذار علم سایبرنتیک در کتاب سایبرنتیک و جامعه می گوید که سایبرنتیک از واژه یونانی کوبرنتس (KUBERNETS) به معنای سکاندار که منشا آن واژه انگلیسی گاورنر  (GOVERNER)است، اقتباس شده است. وی معتقد است که پیش از آن نیز این واژه در سده ۱۹ توسط آمپر در اشاره به مفهومی که در علوم ی، مورد استفاده قرار گرفته است. در تعریف سایبرنتیک، وینر ارتباط گیری و کنترل را به طور توامان دخیل دانسته چرا که معتقد است زمانیکه فرد با شخص دیگری در حال برقراری ارتباط است و پیامی را برای او می فرستد و طرف مقابل پیام وابسته ای را به فرد باز می گرداند که حاوی اطلاعاتی است که در آغاز در دسترس او بوده، این فرآیند مم میزان خاص از کنترل طرفین بر ارتباط و آگاهی از پیام است.

واژه سایبراسپیس (Cyberspace) یا فضای مجازی اولین بار در سال 1984 در رمان علمی- تخیلی ویلیام گیبسون(William Gibson) با نام نیوورومنسر(Neuromancer) طرح شد. این اصطلاح برای توصیف فضای خیالی به کار برده ‌شد، جایی که در آن واژه‌ها، روابط، داده‌ها، ثروت و قدرت از طریق ارتباطات و به‌واسطه کامپیوتر و خارج از واقعیت و حقیقت زندگی انسان ها پدیدار می‌شدند. فضای مجازی برای گیبسون در حقیقت فضایی تخیلی است که از اتصال رایانه هایی پدید آمده است که تمامی انسان ها، ماشین ها و منابع اطلاعاتی در جهان را به هم متصل کرده اند.

دقت نظر به ریشه های استفاده شده آنقدر پر معنا است که جایی برای تحلیل باقی نمی گذارد؛ وقتی ریشه یک کلمه در یک تفکر، سکانداری است و در یک فکر مجازی، باید در کنترل سکان این فضای به ظاهر مجازی با مشکل مواجه بود و موضوع قابل تاملی است که در جای خود بحث دقیقتری را طلب می کند اما به‌زعم نویسنده یکی از پیامدهای فرهنگی اجتماعی، در واقعیت فضای جدید زندگی، مجاز گرفتن فعالیت ها در این عرصه است فلذا در بررسی های میدانی دیده میشود که انسان های در ظاهر پایبند به ارزش ها، در این فضای به ظاهر مجازی رفتارهایی را از خود بروز می دهند که آن را جدی نمی دانند و در یک مطالعه میدانی در خصوص اینستاگرام، این موضوع خود را به شدت بروز می دهد. آنجا که دیدن عکس ها و تصاویر مختلف و خارج از شئون ارزش گذاری دینی، عرفی و انسانی به راحتی اتفاق می افتد و استدلال مخاطبان در وهله اول برگرفته از ماهیت سرگرمی این فضا است و یک رفتار ضد ارزشی در فضای مجازی، آرام آرام رنگ حقیقت می گیرد.

آنجا این موضوع جالب تر میشود که در برخورد با مفهومی با عنوان جامعه مجازی» نیز تعریف به شدت حقیقی است اما واژه به هیچ عنوان آن مفهوم را منتقل نمی کند. تا به حال به عبارت جامعه مجازی توجه کرده اید؟ تعریف آن را ویلبر کاملا حقیقی بیان می کند و می گوید جامعه مجازی، مجموعه‌ای از افراد است که خود را شهروند جایی می‌پندارند که تحت نام فضای سایبر یا نت (شبکه) است. از دید هاوراد راینگولد جامعه مجازی وقتی در درون شبکه ظاهر می‌شود که تعداد کافی از مردم با احساسات بشری بحث‌هایی عمومی را به‌قدری ادامه دهند تا شبکه‌هایی از روابط شخصی در فضای سایبر شکل بگیرد.

در خصوص این مفهوم و معنای این واژه، در میان اندیشمندان اختلاف بسیار است. عده ای فضای مجازی را فضایی روانی- خیالی می دانند که در آن افکار، مجذوب توهمی رویاگونه می‌شود؛ در تعریفی دیگر این فضا، دنیایی مفهومی از تعاملات شبکه شده بین افراد همراه با تعامل‌ است و در یک نگاه دیگر حالتی از اندیشه است که توسط افراد در ارتباط و به‌وسیله بازنمایی‌های دیجیتال زبان و تجربه حسی، به اشتراک گذاشته می‌شود. افرادی که به دلیل وجود زمان و مکان، از یکدیگر جدایند ولی به‌وسیله شبکه‌هایی از ابزار فیزیکی دسترسی، به یکدیگر متصل‌اند.[1] در واقع فضای مجازی در معنا به مجموعه‌هایی از ارتباطات درونی انسان‌ها از طریق کامپیوتر و مسائل مخابراتی بدون در نظر گرفتن جغرافیای فیزیکی گفته می‌شود[2].

برای اینکه موضوع مجاز و واقعیت و نقش آن در ایجاد آسیب های اجتماعی مشخص شود در این مجال به حیطه های ذهنی، احساسی و رفتاری کاربران جهت تاثیرگذاری بر آنها اشاره می گردد.

روح انسان  به عنوان بُعد ماندگار وی، برای رشد و تعالی نیازمند نیروها و قوایی است که او را در مسیر الهی یاری می کند. به طور قطع آنچه موجب سعادت یا شقاوت انسان می گردد به تربیت و تغذیه روح انسان بستگی دارد جایی که نقطه هدف و محل تاثیر گذاری اساسی در کمال انسان است. نیروها و قوه های که خدای متعال برای رسیدن به کمال مطلوب در وجود انسان به ودیعه نهاده و به دو دسته کلی تقسیم می شوند:

یا این نیروها به درک مسائل پیرامونی و تجزیه و تحلیل اطلاعات بپردازند که از آن قوای مدرکه یاد می‌شود و یا مانند نیروی محرکه انسان برای انجام عمل یا دست کشیدن از آن می باشند که از ان به قوای محرکه تعبیر می شود. همانطور که در علوم تربیتی کنش ها، برگرفته از بینش ها و نگرش هاست در واقع این قوای مدرکه هستند که بینش و نگرش انسان را جهت می‌دهند. وظیفه اصلی قوای مدرکه، دریافت، تجزیه و تحلیل اطلاعات و در مرحله آخر صدور آن به عنوان تصمیم و زمینه سازی برای تبدیل آن به رفتار است. در واقع، اینکه چه اطلاعاتی به انسان برسد و آن را چگونه تجزیه و تحلیل کنند، زمینه بسیار مهمی برای رفتار سازی انسان است؛  زیرا برآیند قوای مدرکه نهایتا منجر به تحریک قوای محرکه جهت تعیین کنش های انسانی می شود.

 اگر مبنای تجزیه و تحلیل اطلاعات غلط باشد انسان از انسانیت خود دورمی گردد و در صورتی که مبنای ورود و تجزیه و تحلیل اطلاعات و پردازش آن صحیح باشد،  انسان به سوی سعادت راه می یابد؛ بنابراین روند ورود اطلاعات و پردازش آن در انسان بسیار ضروری است که از بررسی آن منافذ و روش های نفوذ و تاثیرگذاری بر انسان به دست می آید.

قوای مدرکه به دو گروه تقسیم می شوند که عبارت است از قوای مدرکه ظاهری  و قوای باطنی. قوای مدرکه ظاهری متشکل از حواس پنجگانه انسان است و وظیفه ورود اطلاعات را بر عهده دارد و  مهمترین قوای مدرکه باطنی، حس مشترک و قوای خیال، متصرفه، واهمه، حافظه و عاقله می باشند که به طور کلی وظیفه این قوا، دریافت، تشخیص، تجزیه و تحلیل اطلاعات وارد شده توسط ورودی های اطلاعاتی و در نهایت، تصمیم سازی و صدور فرمان است. هر چه که موجب اختلال در فرایند یاد شده گردد قطعاً در مرحله صدور فرمان ایجاد اختلال و انحراف می کند. بنابراین فهم فرآیند تصمیم سازی در انسان، می‌تواند در اتخاذ روش های نفوذ و تاثیرگذاری موثر باشد. در واقع محصولات موجود در فضای سایبر به صورت کاملا مدیریت شده در اختیار کاربران قرار می گیرد تا در محاسبات قوای مدرکه انسان را دچار خطا و اشتباه کند.

برای توضیح بیشتر باید کمی در قوای باطنی  دقت کرد. قوای ادارک باطنی عبارتند از حس مشترک، وهم، خیال، حافظه، متخیله و عاقله. بیان کلی در تقسیم بندی قوای ادراک باطنی بدین قرار است که این قوا یا مدرک اند یا معین بر ادراک. قوای مدرک، یا  مدرک صورت هستند یا مدرک معانی. مدرک معانی نیز یا معانی جزیی را درک می کنند یا معانی کلی را. قوای معین بر ادراک یا حافظ اند یا متصرف. قوای حافظ نیز یا حافظ صورت اند یا حافظ معانی. حکما قوه مدرک صور را حس مشترک»، قوه مدرک معانی جزیی را وهم» و متوهمه»، قوه مدرک معانی کلی را عقل، قوه حافظ صور را خیال» یا مصوره»، قوه حافظ معانی را حافظه و ذاکره» و قوه متصرفه را متخیله و متفکره» می نامند. با این توضیح که اگر قوه وهم، قوه متصرفه را به کار گیرد متخیله» و اگر قوه عقل آن را به کار گیرد متفکره» می گویند.[3]

در توضیح باید گفت که قوای خیال، مخزن ذخیره سازی اطلاعات ورودی است و در واقع  تمام اطلاعاتی که توسط حواس پنجگانه دریافت می شود، صورت های آن در این قوه ذخیره می‌شود به گونه ای که با قطع ارتباط با بیرون موارد ضبط شده توسط قوای دیگر قابل بازیابی است. مثلا هم اکنون بدون اینکه والدین خود را ببینیم میتوانیم  تصویرآنها  را در ذهن خود تصور کنیم. این تصاویر ذخیره شده در قوه خیال،  توسط قوه عاقله و قوه وهمیه مورد استفاده قرار میگیرند.  این دو نیز برای دسترسی به اطلاعات  نیازمند ابزاری هستند که این ابزار قوه متصرفه نام دارد که این قوه تنها ابزار دسترسی به اطلاعات ذخیره شده است. اگر این دسترسی به اطلاعات توسط قوه واهمه انجام بگیرد، آن را متخیله می‌گویند و اگر توسط قوه عاقله صورت گیرد آن را متفکره گویند.

نقش قوای ادارک باطنی در کاهش آسیب های اجتماعی در فضای سایبر

برای توضیح باید عرض کرد که قوه متخیله و واهمه دو قله مهم و تاثیرگذار در تعیین سعادت و شقاوت انسان هستند. تمام اطلاعاتی که پیرامون انسان توسط حواس پنجگانه به ذهن منتقل میشود، در قوه خیال ثبت می گردد چنانچه این اطلاعات غلط، نامناسب، ناقص و جهت دار باشند قوه خیال به انبار اطلاعات دور از حقیقت الهی و نیازمند های واقعی حیات بشری تبدیل می گردد. اگر حواس انسان به عنوان ابزار ورودی اطلاعات،  در خدمت نفس باشند قوه خیال را به محل ذخیره  اطلاعات نامناسب تبدیل می کنند. این چنین ذهنی است که به بهترین جولانگاه شیطان تبدیل می شود و با وسوسه های دائمی تخیلات انسان را در اختیار خود میگیرد. چرا که این قوه، به صورت ذاتی به نفسانیات گرایش دارد و علاقه مند است آنچه را که به آن میل دارند توسط اعضا و جوارح به دست آورد و خود را سیراب کند. به همین جهت شریعت اسلام در کنترل حواس  تأکید فراوانی دارد امام خمینی در چهل حدیث خود می فرماید:  این ممالک سبعه( گوش چشم زبان شکم فرج دست و پا)  در تحت تصرف وهم هستند؛ زیرا وهم،  سلطان قوای ظاهری و باطنی نفس است پس اگر وهم بر آنها حکومت کند، این قوا جنود شیطان میشوند و لشگر رحمان و جنود عقل شکست خورده و مملکت خاص شیطان می گردد.[4]»

با این اوصاف سیر تدریجی حاکم بر قوه واهمه در  فضای سایبر را میتوان اینگونه توضیح داد شیطان در ابتدا با مبادی ورودی اطلاعات نامناسب ترین اطلاعات را  به بخش تجزیه و تحلیل وارد می سازد  سپس با القائات سوء خود قوه واهمه و متخیله را به کار می اندازد؛ این مبداء شر شیطان، تخیلات بی موردی را به ذهن انسان می اندازد که منجر بروز آسیب های فردی و اجتماعی می گردد. این تخیلات یا منجر به عمل نمی شود و خیال محض است؛ در این صورت تخیلات بی مورد فقط محل آرزوها و آمال دروغین و اندیشه های فاسد می شود و یا منجر به عمل می گردد و انسان را به گناه وا می دارد.

اگر این روند به صورت دائمی درآید، این فضای به ظاهر مجازی با ایجاد تصاویر در ذهن انسان،  فضای مجازی را مقدمه ای برای بروز فعالیت‌های حقیقی قرار می دهد و دقت کلام آیت الله جوادی آملی که در بالا ذکر شد اینجا نمایان می شود که جاییکه اندیشه مبادله می‌شود و می‌تواند تاثیر بپذیرد و اثر بگذارد فضای حقیقت است و ما با پیامدهای به ظاهر ساده و سرگرم کننده در فضای سایبر در میدان حقیقت مواجه هستیم و دقت به این موضوع ما را بر آن می‌دارد که به فضای مجازی با نگاه واقع بینانه نگاه کنیم و اگر این اتفاق حاصل نشود عقل اجتماعی تحت سیطره وهم در می آید و جامعه به جای خدا پرستی به نفس پرستی و شیطان پرستی رو خواهد آورد.

دلیل عمده تسخیر انسان ها توسط حاکمان رسانه‌ها،  حاکم شدن قوه وهم و خیال در انسان و منزوی بودن عقل است. این مهم باید روشن شود تا انسان در طول حیات مادی خویش اجازه ندهد که مراتب عالی وجودش به میدان شهوت و غضب و وارد شود بلکه اعمال او از مبدأ خیر نشات  بگیرد نه از شر.

سید شهیدان اهل قلم در این زمینه می گوید: اهل سلطه برای تسخیر دیگران از طریق ضعف‌ها و نقص‌ها و نیازهای آنان وارد عمل میشوند. خرگوش را با هویج میفریبند، موش را با پنیر، و کبوتر را با دانه. فیالمثل، دیدن فیلم‌های بروس لی»، جیمز باند» و یا رمبو» میتواند مخاطب مستعد را از طریق پاسخ‌های مناسبی که به نیازهای کاذب قوه غضبیه‌اش میدهد، از خود بیگانه کند، به تسخیر کامل بکشاند و استعدادهای بالقوه‌ی شیطانیاش را در این جهان به فعلیت برساند. تماشاگری این چنین، رفته رفته در توهمی که از وجود بروس لی یا رمبو به او ارائه شده است استحاله مییابد. تکرار و استمرار به تثبیت خصائل و ملکاتی میانجامد که از این طریق یافته است و بیش از پیش امکان بازگشت به اصل فطری خویش را از دست میدهد و کارش به جنون میکشد، جنونی بسیار عمیق‌تر و ریشه‌دارتر از آن جنون اصطلاحی که ناشی از عوارض روحی و عصبی است.

در فیلم‌های ترسناک، تسخیر روانی تماشاگر از طریق قوه‌ی واهمه‌ی او انجام میگیرد. تماشاگر با آنکه ‌میداند» آنچه در پیش چشم دارد دروغی بیش نیست، اما با این همه، از فریبکاری قوه‌ی وهم و تخیل خویش نمیتواند بگریزد. نظیر انسانی تنها که میخواهد شب را در کنار مرده‌ای به صبح برساند: با آنکه میداند از مرده هیچ فعلی صادر نمیشود، میترسد و اگر نتواند وجودش را تحت سیطره‌ی عقل بکشاند و خود را با استدلال‌ها و براهین عقلی قانع سازد، چه بسا که در اوج توهم، کارش به جنون منجر شود. با این همه، جای این سوال وجود دارد که چرا تماشاگر با وجود ترسی که بر جانش مستولی میشود سینما را ترک نمیگوید.[5]»

 

[1]  هویت اجتماعی و فضای سایبرنتیک، بهزاد دوران، ص 37 - 38

[2]  آداب فضای مجازی، جمال خانی جزنی، ص 16

[3]  شبکه عنکوبتی، محمد کهوند، ص 145

[4]  چهل حدیث، امام خمینی(ره)، ص 6

[5]  آیینه جادو، سید مرتضی آوینی، ص 23 - 24


#ما_چرا_نتوانیم؟
سال ۶۸ رهبری در جمعی ائمه جمعه کشورهای آفریقایی فرمودند: رسول مکرّم اسلام(ص) و صحابه و نیز جانشینان بزرگوار ایشان توانستند با اتکای به خدا، یک #تمدن عظیم تاریخی را پایه‌گذاری کنند. آنها هم در برابر قدرتهای بزرگ زمان خود، علی‌الظاهر کوچک بودند؛ اما #ایمان به آنها #قدرت بخشید و توانستند برای چندین قرن، عظمتی را در #تاریخ ایجاد کنند. ما چرا نتوانیم؟ ولا تهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین». شرطش ایمان است.
.
خدا در تمام ادوار تاریخ خدا است، این مردم هستند که فرق می‌کنند وگرنه خدای رزمندگان دفاع مقدس با خدای ما فرقی ندارد فقط ایمان ما تغییر کرده. در روزگاری که کارزار شناختی میان ما و هزاران بوق و کرنای مستکبران عالم، به اوج خودش رسیده است، این نبرد به نقاط پایانی نزدیک می‌شود که اگر در این زمان خیز بر داریم، بر سر سرای تاریخ ساز تمدن نوین اسلامی راه می یابیم و سر به آستانه عبودیت حقیقی می سازیم و اگر آفت ناامیدی و غفلت و روزمرگی گرفتارمان سازد، گرفتار دیار نابودی می‌شوییم.
نقطه مهم این مقطع تاریخ ساز ایمان مردم است و اینکه ما باور کنیم مقدرات عالم در اختیار خدا است و برگ از درخت به اذن الله نمی‌افتد و اگر بر این نقطه به باور رسیدیم که ما هیچ هستیم و صرفا در یک مقطع مهم تاریخی تکلیفی بر دوش ما گذاشته شده، اوضاع تغییر خواهد کرد. مگر نه اینکه در دوران دفاع مقدس همه محاسبات عقلی و آمار و ارقام تجهیزات و منابع انسانی به ضرر ما بود و مگر نه اینکه بسیاری از نشدنی ها به قدرت ایمان شدنی شد، پس ما را چه شده که خود را مدبر الامور می دانیم و فراموش کردیم که مقلب القلوب و مدبر الامور واقعی کس دیگری است
#محسن_دوباشی
سحرگاه بیست و هفتم دیماه هزار و چهارصد


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها